پارت ۱۷

ات ویو
امروز جیمین مرخص میشه
و هیچکس به غیر از کوک نمیدونه من حاملم
خب جیمین رو مرخص کردن و اعضا بردنش خونه امروزم مامان و داداش کوک قرار بود بیان سئول


ات.....میگم کوک تو میخوای به مامانت بگی من حاملم؟
کوک...اره عشقم چرا نگم
ات.....باشه
اوه فکر کنم مامانت اینا رسیدن
ات.....خوش اومدین
کوک....به به از این طرفا
م.ک ....مرسی
د.ک.....پشمام ات واقعا خودتی(داد)
ات....اره (خنده*
د.ک....باورم نمیشه باز دارم میبینمت
ات....بیایین داخل
راستی چیزی می‌خورید واستون بیارم؟
م.ک....من یه قهوه
د.ک.....منم یه نسکافه
ات...باشه الان میارم
کوک.....خب خب چه خبرا
م.ک...هیچی پسرم
ات....بفرمایید
م.ک و د.ک.....مرسی
ات .....نوش جون
کوک....خب مامان میخوام یه چیزی بهتون بگم
م.ک.....بگو پسرم
کوک.....ات بارداره
م.ک....چیییییییی (ذوق)
د.ک.....واقعاااااا
کوک....اره
م.ک.....خب کوک پسرم خیلی مواظب عروسم باش نباید یه تار مو از سرش کم بشه هااا
کوک....باشه
م.ک....خب ما دیگه رفع زحمت کنیم باید بریم پیش عموت
کوک...باشه خدافظ
ات....خدانگهدار
م.ک و د.ک.....خدافظ
فلش بک به چند روز بعد
ات ویو
یه چندروزی کوک باهام سرد شده
اصلا جوابمو‌ نمیده تا باهاش حرف میزنم سرم داد میزنه اصن مثل قبلن ها نیست ولی میخوام امروز ازش بپرسم چی شده کوک ۱ ساعت دیگه از کمپانی میاد و ازش میپرسم