برادرا کیسکه پارت ۱۱
منم دستمو دور بازوش پیچیدم و رفتیم بیرون از خونه و راه افتادیم که بریم جشنواره
.....
رفتیم رسیدیم به یه صفی بعد که نوبت ما شد یه پسر جوانی حدوده ۲۰ سالشینا پرسید
پسره: اسمتون لطفا
می: ماریا و میوا هستیم یه سوال
پسره بعد از نوشتن اسمامون بهش نگاه کرد و گفت
پ:بفرمایین؟
می:مگه قرار نیست مثل دفعه قبل همه با دوست د..
اما پسره پرید وسط حرفش
پ:نه او برای پارال بود امسال فقط به هممراه نیاز دارین
من و می هم به هم نگاه کردیم منم دستشو ول کردم
یو: خخدارو ششکککررر من حق کات میخوام 😐
می:مگه همچین چیزی هم داریم؟؟
یو:وقتی حق طلاق داریم حتما حق کاتم داریم 😐😐😐
می: هرکاری میخوای بکن
یهو یه نفر از پشت سرمون گفت
؟؟:میشه برین ..عه میوا؟
منو میوا هم برگشتیم
------------------------------------------ا
اینم پارت ۱۱
ببخشید که کم بود
.....
رفتیم رسیدیم به یه صفی بعد که نوبت ما شد یه پسر جوانی حدوده ۲۰ سالشینا پرسید
پسره: اسمتون لطفا
می: ماریا و میوا هستیم یه سوال
پسره بعد از نوشتن اسمامون بهش نگاه کرد و گفت
پ:بفرمایین؟
می:مگه قرار نیست مثل دفعه قبل همه با دوست د..
اما پسره پرید وسط حرفش
پ:نه او برای پارال بود امسال فقط به هممراه نیاز دارین
من و می هم به هم نگاه کردیم منم دستشو ول کردم
یو: خخدارو ششکککررر من حق کات میخوام 😐
می:مگه همچین چیزی هم داریم؟؟
یو:وقتی حق طلاق داریم حتما حق کاتم داریم 😐😐😐
می: هرکاری میخوای بکن
یهو یه نفر از پشت سرمون گفت
؟؟:میشه برین ..عه میوا؟
منو میوا هم برگشتیم
------------------------------------------ا
اینم پارت ۱۱
ببخشید که کم بود
۲.۱k
۰۶ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.