Brown sugar : شکر قهوه ای
Brown sugar : شکر قهوه ای
Part۵۱
ملیحه:نمیشه
شیرین:همه کارهاتو میکنم تروخدا
ملیحه:پف اخر سر چشم سفیدی تو من سرمو به باد میدم
شیرین:یعنی قبوله؟
ملیحه:اره بابا ایش
اروم از پنجره اتاق ملیحه فرار کردیم و رفتیم دم در انباری در باز کردیم
(میکائل)
با سعید نشسته بودیم ک صدای در انباری امد نگاه میکردم ک دیدم شیرین امد طرفمون و بغلم کرد
شیرین:دلم برات تنگ شده بود عشقم
میکائل:منم دلم برات تنگ شده بود نمدونی چقدر منتظرت بودم
لباشو بوسیدم ک سعید روشو کرد اونور
شیرین:هرکاری کردم اجازه نداد ک بیبینمت چیکار کنم خب
میکائل:میدونم الان خوبی اذیتت ک نکردن اون پسره کیوان؟
شیرین:کیوان که بخاطر کتک هایی اقاجون رفته بیمارستان بقیه هم مراقب هستن الانم با ملیحه دختر عموم یواشکی امدیم باید سریع بریم
میکائل:ع
ملیحه امد نزدیکمون
ملیحه:سلام
میکائل:سلام
سعید روش اونور بود ک تا صدای ملیحه رو شنید روشو به طرفمون کرد
سعید:سلام
شیرین:ملیحه این میکائل عشقم اینم اقا سعید
ملیحه:از اشنایتون خوشبختم منم ملیحه هستم دختر عمو شیرین جان
میکائل:مرسی ملیحه خانوم ک شیرین اوردین اینجا
ملیحه:کاری نکردم که
سعید همنجور به ملیحه خیره شده بود ک ملیحه معذب شد امد پیش شیرین
ملیحه:بیا بریم شیرین الان بیدار میشن
شیرین: باشه باشه
میکائل:مراقب خودت باش شیرین باشه؟
شیرین:باشع توهم
(شیرین)
ازشون خداحافظی کردیم و امدیم عمارت
ملیحه:این پسره بغل دست شیرین اسمش چی بود؟
شیرین:سعید میگی؟
ملیحه:اها اره پس اسمش سعیده
شیرین:اوم
ملیحه:کارش چی؟
شیرین:رییس تیمارستانه
ملیحه:ع بهش میخورد مهندسی دکتری مدلی چیزی باشه
Part۵۱
ملیحه:نمیشه
شیرین:همه کارهاتو میکنم تروخدا
ملیحه:پف اخر سر چشم سفیدی تو من سرمو به باد میدم
شیرین:یعنی قبوله؟
ملیحه:اره بابا ایش
اروم از پنجره اتاق ملیحه فرار کردیم و رفتیم دم در انباری در باز کردیم
(میکائل)
با سعید نشسته بودیم ک صدای در انباری امد نگاه میکردم ک دیدم شیرین امد طرفمون و بغلم کرد
شیرین:دلم برات تنگ شده بود عشقم
میکائل:منم دلم برات تنگ شده بود نمدونی چقدر منتظرت بودم
لباشو بوسیدم ک سعید روشو کرد اونور
شیرین:هرکاری کردم اجازه نداد ک بیبینمت چیکار کنم خب
میکائل:میدونم الان خوبی اذیتت ک نکردن اون پسره کیوان؟
شیرین:کیوان که بخاطر کتک هایی اقاجون رفته بیمارستان بقیه هم مراقب هستن الانم با ملیحه دختر عموم یواشکی امدیم باید سریع بریم
میکائل:ع
ملیحه امد نزدیکمون
ملیحه:سلام
میکائل:سلام
سعید روش اونور بود ک تا صدای ملیحه رو شنید روشو به طرفمون کرد
سعید:سلام
شیرین:ملیحه این میکائل عشقم اینم اقا سعید
ملیحه:از اشنایتون خوشبختم منم ملیحه هستم دختر عمو شیرین جان
میکائل:مرسی ملیحه خانوم ک شیرین اوردین اینجا
ملیحه:کاری نکردم که
سعید همنجور به ملیحه خیره شده بود ک ملیحه معذب شد امد پیش شیرین
ملیحه:بیا بریم شیرین الان بیدار میشن
شیرین: باشه باشه
میکائل:مراقب خودت باش شیرین باشه؟
شیرین:باشع توهم
(شیرین)
ازشون خداحافظی کردیم و امدیم عمارت
ملیحه:این پسره بغل دست شیرین اسمش چی بود؟
شیرین:سعید میگی؟
ملیحه:اها اره پس اسمش سعیده
شیرین:اوم
ملیحه:کارش چی؟
شیرین:رییس تیمارستانه
ملیحه:ع بهش میخورد مهندسی دکتری مدلی چیزی باشه
۸.۱k
۲۲ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.