شینپی (پارت ۱۸)
همون تیپ قبلی رو (ملاقات با مارکو) رو زدم و آماده شدم . امروز با الکس قرار ملاقات دارم .
سینا : مطمئنی مشکلی نداری؟حالت خوبه؟
ا/ت : آره بابا ، بریم .***
الکس : جدیدا خیلی پیگیرمی ، خبریه؟ (با پوزخند)
ا/ت : پیگیر کارتم . حالا پول هارو آوردی؟
الکس : آره تو ماشینه .
ا/ت : میخوام ببینمشون .
الکس : مگه کوکائین هارو نشونم دادی؟
هوفی کشیدم . ا/ت : من اونا رو میارم توهم پول هارو.
یکی از افرادم یه ساک کوکائین آورد داد دستم . آه...کی از دست این الکس راحت میشم ، نگاهاش رو مخمه . الکس هم یه ساک پول آورد . هم زمان ساک هارو معاوضه کردیم و چک کردیم .
ا/ت : تمومه ؟
الکس : آره تمومه . هرکی سهم خودشو برداشت و برگشتیم عمارت***(توی ماشین)
سینا : وای خیلی خوشحالم ، بالاخره نقشه مون عملی شد !
ا/ت : اوهوم .
سینا : راستی زمینارو چک کردی؟ می زنیشون به اسم سارا؟
ا/ت : نه ، فعلا کاری بهشون ندارم .
سینا : باشه .
ا/ت : در ضمن ، فردا استراحت نگهبانا کنسله .
سینا : چی ؟ ولی...
ا/ت : همین که گفتم . به جاش بگو امشب زود برن و ساعت ۵ صبح برگردن .
سینا : ب...باشه . هر چند نمی فهمم چرا .
ا/ت : به موقعش می فهمی .***قبل شام نگهبانا رو فرستادم برن خونه . شام رو مثل همیشه باهم خوردیم و بعد شام که پسرا رفتن توی پذیرایی ، کل کرکره های خونه ، پارکینگ و حیاط رو دادم پایین . بعد تفنگم رو روی کمرم گذاشتم و با پیرهنم پوشوندمش . (یاد آوری میکنم هنوز کت و شلوار و پیرهن سیاه تنشه)رفتم توی اون یکی پذیرایی پیش پسرا .***رفتم توی پذیرایی و کرکره درشو دادم پایین . نشستم روی یه صندلی و گفتم : چطورید آقایون؟
جیهوپ : باز چی شده؟ شونه بالا انداختم .
ا/ت : هیچی ، اومدم امشب رو باهم بگذرونیم .(استغفرالله)
همشون نشسته بودن و به در و دیوار زل زده بودن .
ا/ت : کارای همیشگی تونو بکنید . معمولا این وقت چیکار می کنید؟
جیمین :مست میکنیم .
#فیک_بی_تی_اس #فیک
سینا : مطمئنی مشکلی نداری؟حالت خوبه؟
ا/ت : آره بابا ، بریم .***
الکس : جدیدا خیلی پیگیرمی ، خبریه؟ (با پوزخند)
ا/ت : پیگیر کارتم . حالا پول هارو آوردی؟
الکس : آره تو ماشینه .
ا/ت : میخوام ببینمشون .
الکس : مگه کوکائین هارو نشونم دادی؟
هوفی کشیدم . ا/ت : من اونا رو میارم توهم پول هارو.
یکی از افرادم یه ساک کوکائین آورد داد دستم . آه...کی از دست این الکس راحت میشم ، نگاهاش رو مخمه . الکس هم یه ساک پول آورد . هم زمان ساک هارو معاوضه کردیم و چک کردیم .
ا/ت : تمومه ؟
الکس : آره تمومه . هرکی سهم خودشو برداشت و برگشتیم عمارت***(توی ماشین)
سینا : وای خیلی خوشحالم ، بالاخره نقشه مون عملی شد !
ا/ت : اوهوم .
سینا : راستی زمینارو چک کردی؟ می زنیشون به اسم سارا؟
ا/ت : نه ، فعلا کاری بهشون ندارم .
سینا : باشه .
ا/ت : در ضمن ، فردا استراحت نگهبانا کنسله .
سینا : چی ؟ ولی...
ا/ت : همین که گفتم . به جاش بگو امشب زود برن و ساعت ۵ صبح برگردن .
سینا : ب...باشه . هر چند نمی فهمم چرا .
ا/ت : به موقعش می فهمی .***قبل شام نگهبانا رو فرستادم برن خونه . شام رو مثل همیشه باهم خوردیم و بعد شام که پسرا رفتن توی پذیرایی ، کل کرکره های خونه ، پارکینگ و حیاط رو دادم پایین . بعد تفنگم رو روی کمرم گذاشتم و با پیرهنم پوشوندمش . (یاد آوری میکنم هنوز کت و شلوار و پیرهن سیاه تنشه)رفتم توی اون یکی پذیرایی پیش پسرا .***رفتم توی پذیرایی و کرکره درشو دادم پایین . نشستم روی یه صندلی و گفتم : چطورید آقایون؟
جیهوپ : باز چی شده؟ شونه بالا انداختم .
ا/ت : هیچی ، اومدم امشب رو باهم بگذرونیم .(استغفرالله)
همشون نشسته بودن و به در و دیوار زل زده بودن .
ا/ت : کارای همیشگی تونو بکنید . معمولا این وقت چیکار می کنید؟
جیمین :مست میکنیم .
#فیک_بی_تی_اس #فیک
۱۶.۲k
۱۹ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.