تک پارتی از تهیونگ 🤍
کمرم شکست و آخ بلندی گفتم که یهو صدای جیغی شنیدم و اروم بلند شدم ببینم چیشد که یهو ا/ت رو روی زمین دیدم که دستشو روی پاش گذاشته و رنگ قرمز ی لای انگشتاش بود
+تهیونگ !
_منم نترس...پات چیشد؟
+فکر کردم حیوونی پشت بوته است و پام لیز خورد افتادم...
_میتونی راه بری؟
_ا...اره میتونم...
با دومین قدم پام تحمل نکرد و داشتم سقوط میکردم که یهو خودمو توی بغل تهیونگ دیدم که لباش رو لبام بود بعد چند لحظه بعد ازم جدا شد
لپام گل انداخته بود و فقط به چشماش زل زدم و تا اینکه منو براید استایل بغلم کرد
_خجالت نکش لیتل گرل...اوک؟
+ب...باش
_دفعه بعدی نوبت توعه...
+چی؟!
به لبام اشاره کرد
داشتم آب میشدم میرفتم زیر زمینننن
تا اینکه...
~ا/ت کجا بودی!؟
£حالت خوبه؟
+حالم خوبه
×نگرانت شدیم
~اره می سون بخاطر همین تو دستشویی دوساعت گیر کرده بود!
شپلخ :) ✨
~اخخخ
×خفه شو...
¢بسه اذیتش نکنین بزارین تهیونگ پاشو باند پیچی کنه
¥هه جین راس میگه بیاین شلوغ نکنین...
من و تهیونگ رو تو چادر تنها گذاشتن
تهیونگ رفت سمت کوله اش و وسایل لازمو برداشت
با دستمال داشت خونشو پاک میکرد که آخ کوچیکی گفتم
_درد داری؟
+یکم
_از این به بعد بیشتر مواظب خودت باش بیبی گرل
+اوک
آروم نزدیک شد و گوشه ی لبمو بوس کرد که یهو...
£بسه دیگه فهمیدیم دو تا گوسفند عاشقید من گشنمههه تشریف نمیآوریییییید ؟؟؟؟؟
خنده بلندی کردیم و رفتیم شام بخوریم...
و بعد ادمین بره پی کارش...🗿
چطور بود؟🙂
+تهیونگ !
_منم نترس...پات چیشد؟
+فکر کردم حیوونی پشت بوته است و پام لیز خورد افتادم...
_میتونی راه بری؟
_ا...اره میتونم...
با دومین قدم پام تحمل نکرد و داشتم سقوط میکردم که یهو خودمو توی بغل تهیونگ دیدم که لباش رو لبام بود بعد چند لحظه بعد ازم جدا شد
لپام گل انداخته بود و فقط به چشماش زل زدم و تا اینکه منو براید استایل بغلم کرد
_خجالت نکش لیتل گرل...اوک؟
+ب...باش
_دفعه بعدی نوبت توعه...
+چی؟!
به لبام اشاره کرد
داشتم آب میشدم میرفتم زیر زمینننن
تا اینکه...
~ا/ت کجا بودی!؟
£حالت خوبه؟
+حالم خوبه
×نگرانت شدیم
~اره می سون بخاطر همین تو دستشویی دوساعت گیر کرده بود!
شپلخ :) ✨
~اخخخ
×خفه شو...
¢بسه اذیتش نکنین بزارین تهیونگ پاشو باند پیچی کنه
¥هه جین راس میگه بیاین شلوغ نکنین...
من و تهیونگ رو تو چادر تنها گذاشتن
تهیونگ رفت سمت کوله اش و وسایل لازمو برداشت
با دستمال داشت خونشو پاک میکرد که آخ کوچیکی گفتم
_درد داری؟
+یکم
_از این به بعد بیشتر مواظب خودت باش بیبی گرل
+اوک
آروم نزدیک شد و گوشه ی لبمو بوس کرد که یهو...
£بسه دیگه فهمیدیم دو تا گوسفند عاشقید من گشنمههه تشریف نمیآوریییییید ؟؟؟؟؟
خنده بلندی کردیم و رفتیم شام بخوریم...
و بعد ادمین بره پی کارش...🗿
چطور بود؟🙂
۱۵.۲k
۲۷ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.