پارت نهم
پارت نهم
ویو یونگی*
ات رو تو بغلم گرفتم که ات دستشو دور گردنم حلقه کرد و سرش رو گذاشت رو شونم جوری که بتونه بچه ها رو ببینه یهو همه نگاها برگشت سمت من و ات
یونگی و ات:هن؟
همه:هیچی
ات: بو یی شی * کره ایه یعنی بیشعور*
یهو یه آقا اومد سمتمون
آقاعه:شما دوته بیاین با من
یونگی و ات:چ.چرا
آقاعه:بدویین بیاین زود باشید
یونگی:منو و ات دست هم گرفتیم و رفتیم بیرون همه جا تاریک بود یهو یه زامبی اومد سمتمون
یونگی و ات:ااااااااااااا*جیغ*
سریع دویدن سمت ماشین رفتن تو نفس نفس میزند برای اینکه دویدن
(بچه ها بیشترشون قسمت ۲۴ ران بی تی اس رو دیدید نیاز نی دیگه بگم وگرنه ۴ پارت میشه رانش پس نمینویسم)
پرش زمانی به خونه*
ویو ات
ساعت ۱۰ شب بود زیاد خوابم نمیومد رفتم تو اتاق یه شلوارک تا رونم با یه لباس لش آستین کوته پوشیدم رفتم سمت بالکن
ویو یونگی
دیدم ات تو بالکن هست رفتم شلوارک به یه لباس آستین کوتاه لش پوشیدم و بدون اینکه هواسم باشه ات رو از پشت بغل کردم
ویو ات
دیدم یکی منو از پشت بغل کرد برگشتم دیدم یونگیه برگشتم سمتش که ازم جدا شد و دوباره منو بغل کرد
ات:یو....
یونگی:ات خواهش میکنم بزار چند دیقه تو این حالت باشم
باشه آرومی گفتم و منم بغلش کردم بعد ۳ دیقه ازم جدا شد و چند ثانیه به چشم هم خیره شدیم
ویو یونگی
از ات جدا شدم ولی دستم هنوز دور کمرش بود و اونم دستش دور گردنم پایین تنه همون تقریبا به هم نزدیک بود چند ثانیه به چشم های هم خیره شدیم یهو نگام رفت سمت لبش که چجور قرمز و بامزه بود یهو ناخواسته بدون اینکه هواسم باشه لبام رو کوبیدم رو لباش ات اول تعجب کرد ولی بعد چند ثانیه همراهیم کرد دستمو دور کمرش سفت تر کردم دیگه کلا بهم چسپیده بودیم اونم دستشو دور گردم سفت تر کرد و به بوسمون عمق داد که.......
الان میزارم میخوام زود تر بزارم خودم خیلی ذوق دارم
ویو یونگی*
ات رو تو بغلم گرفتم که ات دستشو دور گردنم حلقه کرد و سرش رو گذاشت رو شونم جوری که بتونه بچه ها رو ببینه یهو همه نگاها برگشت سمت من و ات
یونگی و ات:هن؟
همه:هیچی
ات: بو یی شی * کره ایه یعنی بیشعور*
یهو یه آقا اومد سمتمون
آقاعه:شما دوته بیاین با من
یونگی و ات:چ.چرا
آقاعه:بدویین بیاین زود باشید
یونگی:منو و ات دست هم گرفتیم و رفتیم بیرون همه جا تاریک بود یهو یه زامبی اومد سمتمون
یونگی و ات:ااااااااااااا*جیغ*
سریع دویدن سمت ماشین رفتن تو نفس نفس میزند برای اینکه دویدن
(بچه ها بیشترشون قسمت ۲۴ ران بی تی اس رو دیدید نیاز نی دیگه بگم وگرنه ۴ پارت میشه رانش پس نمینویسم)
پرش زمانی به خونه*
ویو ات
ساعت ۱۰ شب بود زیاد خوابم نمیومد رفتم تو اتاق یه شلوارک تا رونم با یه لباس لش آستین کوته پوشیدم رفتم سمت بالکن
ویو یونگی
دیدم ات تو بالکن هست رفتم شلوارک به یه لباس آستین کوتاه لش پوشیدم و بدون اینکه هواسم باشه ات رو از پشت بغل کردم
ویو ات
دیدم یکی منو از پشت بغل کرد برگشتم دیدم یونگیه برگشتم سمتش که ازم جدا شد و دوباره منو بغل کرد
ات:یو....
یونگی:ات خواهش میکنم بزار چند دیقه تو این حالت باشم
باشه آرومی گفتم و منم بغلش کردم بعد ۳ دیقه ازم جدا شد و چند ثانیه به چشم هم خیره شدیم
ویو یونگی
از ات جدا شدم ولی دستم هنوز دور کمرش بود و اونم دستش دور گردنم پایین تنه همون تقریبا به هم نزدیک بود چند ثانیه به چشم های هم خیره شدیم یهو نگام رفت سمت لبش که چجور قرمز و بامزه بود یهو ناخواسته بدون اینکه هواسم باشه لبام رو کوبیدم رو لباش ات اول تعجب کرد ولی بعد چند ثانیه همراهیم کرد دستمو دور کمرش سفت تر کردم دیگه کلا بهم چسپیده بودیم اونم دستشو دور گردم سفت تر کرد و به بوسمون عمق داد که.......
الان میزارم میخوام زود تر بزارم خودم خیلی ذوق دارم
۱۰.۹k
۰۴ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.