پارت ۴ : مدرسه من
ویو تهیونگ : صبح از خواب پاشدم رفتم حموم و یه دوش ۱۰ مینی گرفتم لباسام رو پوشیدم آخیج امروز مدرسه ندارم برم بیرون با جونگ کوک بریم کافه بهش زنگ بزنم
*مکالمه
الو سلام کوک
سلام ته چخبر
سلامتی میگم میای بریم کافه
اره میگم یه کافه ای تازه باز شده تو دل شهر بریم اونجا
اره بریم
خوب پس منتظرتم
باش
پایان مکالمه *
ویو یون سو :
امروز زود پاشدم چون تازه کار جدید گرفتم و نباید از دستتش بدم خوب اول رفتم حموم یه دوش ۲۰ مینی گرفتم بعد موهاموگوجه ای بستمو یه آرایش کیوت کردم ولباس پوشیدم و رفتم سمت کافه
اول رئیس کافه قوانین رو برای همه مرور کرد و همه شروع به کار کردن منم گارسون بودم
ویو تهیونگ : با ماشینم وایسادم تا کوک بیاد اومد و سوار شد ورفتیم به یمت کافه از در ورودی رفتم تو که یون سو رو دیدم وای خدا یه ادم چقدر میتونه خوشگل باشه رفتم رو میز و نشستیم چی یون سو اومد تا منو دید گفت : آقای کیم خوش اومدی عجب از این طرفا (عصبی کیوت)
ته : اجازه ندارم بیام کافه باید از تو اجازه بگیرم
یون سو : بیاید اینم منو سفارش بدید میخواستم برم چی بازومو گرفت و به سمت خودش کشوند جوری که یک سانت صورتمون فاصله داشت گفت: صبر کن یادداشت کن
اومدم کنار و نمیدونم چم شده بود قرمز شدم دیدم ته داره پوز خند میزنه گفتم خوب یه قهوه و یه نسکافه درسته من رفتم
ویو ته: دیدم قرمز شده چقدر خجالتیه من که کاری نکردم قهومو اورد خوردم و پولشو حساب کردم و رفتیم
ویو یون سو : ساعت کاریم تموم شد اومدم بیرون دیدم گوشیم زنگ میخوره و..........
خمارییییییی
خوب اینم پارت ۴
چرا لایک نمیکنید قهر میکنم هااا🙂😐
*مکالمه
الو سلام کوک
سلام ته چخبر
سلامتی میگم میای بریم کافه
اره میگم یه کافه ای تازه باز شده تو دل شهر بریم اونجا
اره بریم
خوب پس منتظرتم
باش
پایان مکالمه *
ویو یون سو :
امروز زود پاشدم چون تازه کار جدید گرفتم و نباید از دستتش بدم خوب اول رفتم حموم یه دوش ۲۰ مینی گرفتم بعد موهاموگوجه ای بستمو یه آرایش کیوت کردم ولباس پوشیدم و رفتم سمت کافه
اول رئیس کافه قوانین رو برای همه مرور کرد و همه شروع به کار کردن منم گارسون بودم
ویو تهیونگ : با ماشینم وایسادم تا کوک بیاد اومد و سوار شد ورفتیم به یمت کافه از در ورودی رفتم تو که یون سو رو دیدم وای خدا یه ادم چقدر میتونه خوشگل باشه رفتم رو میز و نشستیم چی یون سو اومد تا منو دید گفت : آقای کیم خوش اومدی عجب از این طرفا (عصبی کیوت)
ته : اجازه ندارم بیام کافه باید از تو اجازه بگیرم
یون سو : بیاید اینم منو سفارش بدید میخواستم برم چی بازومو گرفت و به سمت خودش کشوند جوری که یک سانت صورتمون فاصله داشت گفت: صبر کن یادداشت کن
اومدم کنار و نمیدونم چم شده بود قرمز شدم دیدم ته داره پوز خند میزنه گفتم خوب یه قهوه و یه نسکافه درسته من رفتم
ویو ته: دیدم قرمز شده چقدر خجالتیه من که کاری نکردم قهومو اورد خوردم و پولشو حساب کردم و رفتیم
ویو یون سو : ساعت کاریم تموم شد اومدم بیرون دیدم گوشیم زنگ میخوره و..........
خمارییییییی
خوب اینم پارت ۴
چرا لایک نمیکنید قهر میکنم هااا🙂😐
۲۸۱
۱۵ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.