Heather Lily Potter
part4
پس از کلاس، هدر به سمت پروفسور اسنیپ میرود و با صدای لرزان میگوید: «پروفسور، میتوانم با شما صحبت کنم؟» اسنیپ با نگاهی متعجب به او نگاه میکند و سپس سرش را به نشانه تأیید تکان میدهد.
آنها به یک گوشه خلوت میروند و هدر از او میپرسد: «چرا همیشه از من دور بودید؟ من همیشه شما را میخواستم بشناسم.» اسنیپ با صدای آرام و عمیقش پاسخ میدهد: «من نمیخواستم تو را در دنیای تاریک خودم درگیر کنم. زندگی من پر از رازها و دردهاست.»
پس از کلاس، هدر به سمت پروفسور اسنیپ میرود و با صدای لرزان میگوید: «پروفسور، میتوانم با شما صحبت کنم؟» اسنیپ با نگاهی متعجب به او نگاه میکند و سپس سرش را به نشانه تأیید تکان میدهد.
آنها به یک گوشه خلوت میروند و هدر از او میپرسد: «چرا همیشه از من دور بودید؟ من همیشه شما را میخواستم بشناسم.» اسنیپ با صدای آرام و عمیقش پاسخ میدهد: «من نمیخواستم تو را در دنیای تاریک خودم درگیر کنم. زندگی من پر از رازها و دردهاست.»
۵۰۶
۲۴ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.