دختری باموهای صورتی. پارت 22
از زبان دامیان
من گفتم باشه ولی نفهمیدم چی شد
باید برم به جایی که انیا فرستاده
20دقیقه بعد
رسیدو ولی اینجا که دیواره
انیا: بیا اینجا
دامیان: چی شده
انیا: باید بریم گنگ
دامیان: گنگ؟
انیا: ازه باید تغییر قیافه بدیم وبریم توی یه گنگ تا نقشه بعدیشونو بفهمیم
دامیان: باشه
20دقیقه بعد توی گنگ
؟: اول باید بریم به منطقه... شنیدم یه نفراون منطقهروکنترل میکنه
ها این منطقه انیاعه
توی این فکرا بودم که یه صدای اسلحه توی گوشم پیچید
انیا بود
یکی از اسلحه هارو به من داد ومنم چاره ای جز کشتن اون ادمای گنگ نداشتم اونا اسلحه نداشتن ولی
همه چاقو داشتان
که یکدفعه
.....
من گفتم باشه ولی نفهمیدم چی شد
باید برم به جایی که انیا فرستاده
20دقیقه بعد
رسیدو ولی اینجا که دیواره
انیا: بیا اینجا
دامیان: چی شده
انیا: باید بریم گنگ
دامیان: گنگ؟
انیا: ازه باید تغییر قیافه بدیم وبریم توی یه گنگ تا نقشه بعدیشونو بفهمیم
دامیان: باشه
20دقیقه بعد توی گنگ
؟: اول باید بریم به منطقه... شنیدم یه نفراون منطقهروکنترل میکنه
ها این منطقه انیاعه
توی این فکرا بودم که یه صدای اسلحه توی گوشم پیچید
انیا بود
یکی از اسلحه هارو به من داد ومنم چاره ای جز کشتن اون ادمای گنگ نداشتم اونا اسلحه نداشتن ولی
همه چاقو داشتان
که یکدفعه
.....
۴.۲k
۱۴ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.