دختر خوانده ی هیولا پارت چهل و یکم
•••دختر خوانده ی هیولا•••
•••پارت چهل و یک•••
"الیزابت"
- چی؟
دختر دوباره تکرار کرد: النا اینارو میگم! هیچی به مدیر و معلما نمیتونن بگن نگران نباش هیچی نمیشه!
هنوزم متعجب نگاش میکردم که گفت: اوو خیلی ببخشید یادم رفت اسممو بگم.
- اسمت.. فک کنم ماری بود درسته؟
دختر- اره. خوشبختم.
سرمو میچرخونم و به دستام نگاه میکنم. طوری که ماری بشنوه میگم: چرا با من حرف میزنی...؟ من خطرناکم..
ماری- تو جون منو نجات دادی. نزاشتی که ماشل منو کتک بزنه. من بهت مدیونم.
- خب که چی..؟
ماری- من تنهات نمیزارم. من میشم بهترین دوستت.
نگاش میکنم و میگم: بهترین دوست؟
ماری- خب خیلی دوست داشتم باهات دوست باشم الیزابت.. تو هم خفنی.. هم باهوشی.. هم دوست خوبی هستی.
- ام.. ممنون بابت تعریف هات ولی خب نزدیکم بشی ممکنه صدمه ببینی..
•••پارت چهل و یک•••
"الیزابت"
- چی؟
دختر دوباره تکرار کرد: النا اینارو میگم! هیچی به مدیر و معلما نمیتونن بگن نگران نباش هیچی نمیشه!
هنوزم متعجب نگاش میکردم که گفت: اوو خیلی ببخشید یادم رفت اسممو بگم.
- اسمت.. فک کنم ماری بود درسته؟
دختر- اره. خوشبختم.
سرمو میچرخونم و به دستام نگاه میکنم. طوری که ماری بشنوه میگم: چرا با من حرف میزنی...؟ من خطرناکم..
ماری- تو جون منو نجات دادی. نزاشتی که ماشل منو کتک بزنه. من بهت مدیونم.
- خب که چی..؟
ماری- من تنهات نمیزارم. من میشم بهترین دوستت.
نگاش میکنم و میگم: بهترین دوست؟
ماری- خب خیلی دوست داشتم باهات دوست باشم الیزابت.. تو هم خفنی.. هم باهوشی.. هم دوست خوبی هستی.
- ام.. ممنون بابت تعریف هات ولی خب نزدیکم بشی ممکنه صدمه ببینی..
۵۰۷
۱۸ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.