شات ۲
چطور میتونی هم مادرم رو بگیری هم...برادرم رو(با خداس)
نمیشد برادرم رونگیری .... من ...من نباید میزاشتم بابا مارو نگه بداره نههههه
خدااایاااااا من برادرم و میخوامممم لطفا یعنی هیچ بنی ادمی تو این جنگل بزرگ نیسسس(جوری داد میزنه که تو جنگل اکو میشه)
که صدای امواج دریا خیلی زیاد شد چشامو باز کردم دیدم تمواج دریا خیلی زیاد شده اونقدر اومده بالا که سایه شده برام
از تعجب چشام گرد شده بود
فی:نکنه خدا اینم یه معجزس
بعد از این حرفم امواج اب خیلی بد اوفتاد که یه جیغی ردم و رفتم عقب ولی با چیزی که دیدم چشام چهارتا شد
اون جیک بود نیمه برهنه رفتم بغلش کردم و نوازشش دادم
نفس میکشید ولی خیلی کم
فی:اینو ....کی تونست
که یه صدای بم و زیبایی رو شنیدم
جیمین:من
سرم رو بلند کردم که یه پسری رو نیمه برهنه با شلوار ابی جین دیدم
فی:اممم اقا شما اخه...ههه.چطوری تواناییشو داری مسخرم کردی
...نشست پیشم
جیمین :به ماورایی ها اعتقاد داری؟
فی:کمی
جیمین:من یه پری دریایی نقره هستم
فی:و واقعا ...ی یعنی دروغ نبودن
جیمین:(یه لبخند زیبایی میزنه)نه
فی:یعنی درست میگی
جیمین:اره درست میگم
فی:ب برادرم رو میتونی خوب کنی پری دریایی نقره
جیمین:اره یه لحظه
جیمین میره زانو میزنه روبه روی جیک
جیمین:شبیهین
فی:اره...همه میگن
جیمین:واقعیته
جیمین گوشش رو از زیر موهاش در اورد که زیادی سیخ و بلند بودن
گوشش رو گذاشت رو سینه جیک و دید قلبش اروم میتپه
جیمین:اممم خانم...
فی:فیوسایو
جیمین:میتونم اسمت رو صدا بزنم؟
فی:بله...
جیمین:جیمین
فی:جیمین(لبخند)
جیمین:ببین فیوسایو من الان میرم زیر اب و تو تا بیام این سنگ رو روی پیشونی برادرت بزار زود برمیگردم
فیوسایو:باشه
شرطا:
لایک:۳۰
نمیشد برادرم رونگیری .... من ...من نباید میزاشتم بابا مارو نگه بداره نههههه
خدااایاااااا من برادرم و میخوامممم لطفا یعنی هیچ بنی ادمی تو این جنگل بزرگ نیسسس(جوری داد میزنه که تو جنگل اکو میشه)
که صدای امواج دریا خیلی زیاد شد چشامو باز کردم دیدم تمواج دریا خیلی زیاد شده اونقدر اومده بالا که سایه شده برام
از تعجب چشام گرد شده بود
فی:نکنه خدا اینم یه معجزس
بعد از این حرفم امواج اب خیلی بد اوفتاد که یه جیغی ردم و رفتم عقب ولی با چیزی که دیدم چشام چهارتا شد
اون جیک بود نیمه برهنه رفتم بغلش کردم و نوازشش دادم
نفس میکشید ولی خیلی کم
فی:اینو ....کی تونست
که یه صدای بم و زیبایی رو شنیدم
جیمین:من
سرم رو بلند کردم که یه پسری رو نیمه برهنه با شلوار ابی جین دیدم
فی:اممم اقا شما اخه...ههه.چطوری تواناییشو داری مسخرم کردی
...نشست پیشم
جیمین :به ماورایی ها اعتقاد داری؟
فی:کمی
جیمین:من یه پری دریایی نقره هستم
فی:و واقعا ...ی یعنی دروغ نبودن
جیمین:(یه لبخند زیبایی میزنه)نه
فی:یعنی درست میگی
جیمین:اره درست میگم
فی:ب برادرم رو میتونی خوب کنی پری دریایی نقره
جیمین:اره یه لحظه
جیمین میره زانو میزنه روبه روی جیک
جیمین:شبیهین
فی:اره...همه میگن
جیمین:واقعیته
جیمین گوشش رو از زیر موهاش در اورد که زیادی سیخ و بلند بودن
گوشش رو گذاشت رو سینه جیک و دید قلبش اروم میتپه
جیمین:اممم خانم...
فی:فیوسایو
جیمین:میتونم اسمت رو صدا بزنم؟
فی:بله...
جیمین:جیمین
فی:جیمین(لبخند)
جیمین:ببین فیوسایو من الان میرم زیر اب و تو تا بیام این سنگ رو روی پیشونی برادرت بزار زود برمیگردم
فیوسایو:باشه
شرطا:
لایک:۳۰
۲۸.۶k
۲۵ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.