فیک جین ( استاد) پارت ۲
همین جوری باخودم حرف میزدم که رسیدم به کلاس آروم در زدم با صدای بیا تو استاد رفتم تو
استاد چان مرد مسنی بود وخیلی مهربون
استاد چان گفت
ا.چ: برای چی دیر کردین خانم پارک
ا.ت : ببخشید خواب موندم دیگه تکرار نمیشه
ا.چ: باشه چون دانش آموز زرنگی هستی دفه آخرت باشه دیر میای برو بشین
ا.ت: مرسی
رفتم میز آخر نشستم معلم درسودان رفت
(پرش زمانی به کلاس جین )
ای خدا بلخره نوبت این استاد درازه شد
امتحان هیچی نخوندم چی کار کنم
به دختر ی که جلوم بود گفتم امروز امتحان داریم
گفت نه امروز درس میده جلسه بعد داریم
اینو که گفت تودلم قوقا شد اووو یس امتحان نمیگیره به اون دختره گفتم مرسی
و منتظر شدیم تا استاد جین بیاد
بعد ۵ مین اومد همه پاشدن
ولی من نه
که نگاهش اوفتاد رومن اخم کردو نشست
روی صندلی گفت طعطیلات خوش گذشت
همه به غیر از من گفتن بلههه
من با صدای آرام گفتم فضولی به تونیومده
که جین یا همون استاد گفت کی بود
من دستمو آوردم بالا گفتم من گفت بیا
رفتم جلوش
جین :خیلی کو چولویی
ا.ت:نه خیر شما خیلی درازید زرافه
خون جلو چشمشو گرفت رو گرد به مبصر گفت
ما الا برمیگردیم تامن نیستم حواست به کلاس باشه وای به حالت اگه خودت یا یه نفر از بچه ها بیاد بیرون نمره انضباتشو صفر میزارم
دستمنو گرفت
ویو نویسنده
جین دست ا.ت مهکم گرفت و از کلاس به دفتر مخصوص معلما که مجهز بود برای اینکه اگه کار زیاد داشتند نتونستن برن اینجا باشن
کمربندشو درآورد ودختر رو به میز بست و دهنشو بست
ا.ت خیلی تقلا میکرد ولی زور جین بیشتر بو
جیت دامن اتو داد بالا و .....
شرط
کامنت ۳
لایک ۳
فالور ۱
بای تا پارت بعد
استاد چان مرد مسنی بود وخیلی مهربون
استاد چان گفت
ا.چ: برای چی دیر کردین خانم پارک
ا.ت : ببخشید خواب موندم دیگه تکرار نمیشه
ا.چ: باشه چون دانش آموز زرنگی هستی دفه آخرت باشه دیر میای برو بشین
ا.ت: مرسی
رفتم میز آخر نشستم معلم درسودان رفت
(پرش زمانی به کلاس جین )
ای خدا بلخره نوبت این استاد درازه شد
امتحان هیچی نخوندم چی کار کنم
به دختر ی که جلوم بود گفتم امروز امتحان داریم
گفت نه امروز درس میده جلسه بعد داریم
اینو که گفت تودلم قوقا شد اووو یس امتحان نمیگیره به اون دختره گفتم مرسی
و منتظر شدیم تا استاد جین بیاد
بعد ۵ مین اومد همه پاشدن
ولی من نه
که نگاهش اوفتاد رومن اخم کردو نشست
روی صندلی گفت طعطیلات خوش گذشت
همه به غیر از من گفتن بلههه
من با صدای آرام گفتم فضولی به تونیومده
که جین یا همون استاد گفت کی بود
من دستمو آوردم بالا گفتم من گفت بیا
رفتم جلوش
جین :خیلی کو چولویی
ا.ت:نه خیر شما خیلی درازید زرافه
خون جلو چشمشو گرفت رو گرد به مبصر گفت
ما الا برمیگردیم تامن نیستم حواست به کلاس باشه وای به حالت اگه خودت یا یه نفر از بچه ها بیاد بیرون نمره انضباتشو صفر میزارم
دستمنو گرفت
ویو نویسنده
جین دست ا.ت مهکم گرفت و از کلاس به دفتر مخصوص معلما که مجهز بود برای اینکه اگه کار زیاد داشتند نتونستن برن اینجا باشن
کمربندشو درآورد ودختر رو به میز بست و دهنشو بست
ا.ت خیلی تقلا میکرد ولی زور جین بیشتر بو
جیت دامن اتو داد بالا و .....
شرط
کامنت ۳
لایک ۳
فالور ۱
بای تا پارت بعد
۲.۸k
۲۷ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.