𝐀𝐥𝐨𝐧𝐞 𝐢𝐧 𝐒𝐞𝐨𝐮𝐥 فصل ۶ پارت ۲۳
روتخت قبلی رو جمه کردم انداختم توی رختکن.....روتختی جدید رو انداختم روش طرح البوم لاویورسلف قلبی شکل بود رنگی رنگی بودنش باعث شاداب تر شدن اتاق شد پرده هارو هم جمع کردم و نور فراوون توی اتاقم میتاپید
_تخت خواب:انجام شد
خودمم یک دوش گرفتم لباس کثیفارو توی لباس شویی انداختم....بعد از ۲۰مین درشدم حوله تنپوش رو پوشیدم یک روتین روزانه انجام دادم یک تاپ ابی با شلوار گشاد طوسی رنگ پوشیدم موهامو با سشوار خشک کردم یهو یاد خاطره هایی با ته افتادم که هرموقع موهامو خشک میکردم میومد سشوار رو میگرفت و اون خشک میکرد.....بعد شونه میکرد و میبافت
سشوار رو خاموش کردم گذاشتم رو میز قطره اشک سمج دوباره روی گونم سرازیر شد....قلبم درد گرفت اما زود اشکمو پاک کردم و به خودم اومدم
_نه تو دیگه نباید به خاطر گذشته ناراحت باشی.....همه چیز از ته رو باید فراموش کنی....اون فقط عضوی از گروهیه که دوستش داری....حتی بایستم دیگه نیست......اره از این به بعد بایست......نامجونه اره لیدر مونی
_کیو میخوای گول بزنی اخه
با کش موهامو بستم که داد جئونگ از طبقه پایین تو گوشم پیچید
سریع رفتم پایین که میز و رنگ و رنگ کرده بود و منو صدا میکرد
جئونگ_بیا غذا حاضر شد
_وای خداااا این همه غذارو تو پختی؟
جئونگ_اوهوم
_خداروشکر از زحمت غذا پختنم کسر شد.......هرروز رامیون خوردن عذابم میداد
جئونگ_بله بله بیا بشین بخور
نشستیم باهم غذا خوردیم نسبت به روزای دیگه خیلی خوردم خیلی
_خیلی عالی بووود عالی دستت درد نکنه
جئونگ_نوش جونت باشه.....میگم امروز باید بریم کمپانی
_برای چی؟
جئونگ_پیدینیم میخواد موضوعی رو مطرح کنه
_چه موضوعی؟
جئونگ_منم نمیدونم
_ای بابا.....باشه ساعت چند؟
جئونگ_ساعت ۵ ینی دو ساعت ریگه
_اوکی
نشستم رو مبل و چشمامو بستم......یک نیم ساعت چرت زدم و بیدار شدم رفتم اتاقم گوشیم رو برداشتم جدیدن زیاد تو گوشی نمیرم......یکم اینستا گردی کردم یک پست از خودم تو نور افتاب گذاشتم که بدن سفیدمخیلی تو عکس دید داشت
پست کردم که نوتیف ها یکی یکی اومدن نگاه کردمشون.....انتظار داشتم مث همیشه اولین نفر اون لایک کنه......ولی نکرده بود اصلا حتی بین ۱ میلیون لایک اول نبود
اه اصلا به درک که لایک نکرد....فقط برای یک لایک اون دارم این کارو میکنم؟خاک برسرت کنن ا.ت
تو اینستا بودم که دیدم پست گذاشته
اسلایدی بود اولین عکس عکس یونتان و دوتا گربه کنارش بود...بیستر دقت کردم
_ا.این که جسینا و یونگی ان......الهی فداشون بشم چقدر بزرگ شدن چند وقته ندیدمشون اعصا هر از گاهی قبلا میاوردنشون ببینم ولی الان ندیدم پند وقتیه
اسلاید رو رد کردم ۵ تا اسلاید بود تا اسلاید ۴ یونتان و یونگی و جسینا بودن
اسلاید پنج خودش یود...چقدر جذاب بود وقتی سلفی میگرفت وقتی موهاش اونجوری........
_تخت خواب:انجام شد
خودمم یک دوش گرفتم لباس کثیفارو توی لباس شویی انداختم....بعد از ۲۰مین درشدم حوله تنپوش رو پوشیدم یک روتین روزانه انجام دادم یک تاپ ابی با شلوار گشاد طوسی رنگ پوشیدم موهامو با سشوار خشک کردم یهو یاد خاطره هایی با ته افتادم که هرموقع موهامو خشک میکردم میومد سشوار رو میگرفت و اون خشک میکرد.....بعد شونه میکرد و میبافت
سشوار رو خاموش کردم گذاشتم رو میز قطره اشک سمج دوباره روی گونم سرازیر شد....قلبم درد گرفت اما زود اشکمو پاک کردم و به خودم اومدم
_نه تو دیگه نباید به خاطر گذشته ناراحت باشی.....همه چیز از ته رو باید فراموش کنی....اون فقط عضوی از گروهیه که دوستش داری....حتی بایستم دیگه نیست......اره از این به بعد بایست......نامجونه اره لیدر مونی
_کیو میخوای گول بزنی اخه
با کش موهامو بستم که داد جئونگ از طبقه پایین تو گوشم پیچید
سریع رفتم پایین که میز و رنگ و رنگ کرده بود و منو صدا میکرد
جئونگ_بیا غذا حاضر شد
_وای خداااا این همه غذارو تو پختی؟
جئونگ_اوهوم
_خداروشکر از زحمت غذا پختنم کسر شد.......هرروز رامیون خوردن عذابم میداد
جئونگ_بله بله بیا بشین بخور
نشستیم باهم غذا خوردیم نسبت به روزای دیگه خیلی خوردم خیلی
_خیلی عالی بووود عالی دستت درد نکنه
جئونگ_نوش جونت باشه.....میگم امروز باید بریم کمپانی
_برای چی؟
جئونگ_پیدینیم میخواد موضوعی رو مطرح کنه
_چه موضوعی؟
جئونگ_منم نمیدونم
_ای بابا.....باشه ساعت چند؟
جئونگ_ساعت ۵ ینی دو ساعت ریگه
_اوکی
نشستم رو مبل و چشمامو بستم......یک نیم ساعت چرت زدم و بیدار شدم رفتم اتاقم گوشیم رو برداشتم جدیدن زیاد تو گوشی نمیرم......یکم اینستا گردی کردم یک پست از خودم تو نور افتاب گذاشتم که بدن سفیدمخیلی تو عکس دید داشت
پست کردم که نوتیف ها یکی یکی اومدن نگاه کردمشون.....انتظار داشتم مث همیشه اولین نفر اون لایک کنه......ولی نکرده بود اصلا حتی بین ۱ میلیون لایک اول نبود
اه اصلا به درک که لایک نکرد....فقط برای یک لایک اون دارم این کارو میکنم؟خاک برسرت کنن ا.ت
تو اینستا بودم که دیدم پست گذاشته
اسلایدی بود اولین عکس عکس یونتان و دوتا گربه کنارش بود...بیستر دقت کردم
_ا.این که جسینا و یونگی ان......الهی فداشون بشم چقدر بزرگ شدن چند وقته ندیدمشون اعصا هر از گاهی قبلا میاوردنشون ببینم ولی الان ندیدم پند وقتیه
اسلاید رو رد کردم ۵ تا اسلاید بود تا اسلاید ۴ یونتان و یونگی و جسینا بودن
اسلاید پنج خودش یود...چقدر جذاب بود وقتی سلفی میگرفت وقتی موهاش اونجوری........
۴۲.۱k
۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.