برادر ناتنی من فصل 2 پارت 2...

ویو ا.ت ادامه
کوک از پشت بغلم کرد و گفت
_: می خوای عشقمونو به بقیه بگیم؟
+: فعلا زوده
_: اوکی
+: من برم دیگه
_: میشه پیشم بمونی
+: اخه
_: هیسسسسس فقط بخواب
+: .خنده.

رفتیم روی تخت و توی بغل کوک بودم که نمی دونم
کی خوایم برد با نوری که خورد توی چشمم بیدار شدم
صبح شده بود ولی کوک‌ پیشم نبود
اون قبلنا تا لنگه ظهر می خوابید ولی الان که ساعت
6:00 چطور یعنی....
سریع رفتم پایین دیدم نشسته جلوی تلویزیون یه شیر موزم
دستشه و داره می خوردش

+: انیونگ کوک (انیونگ به معنی سلامه)
_: انیونگ چاگی
ج: ا.تتتتتت
+: جولیاااااااا

منو جولیا پریدیم بغل هم کوک هم مثل دیوونه ها
داشت نگامون می کرد وایییی بچم هنگ کرده

ج: قرار بود بریم خرید اره (خر ذوق)
+: اونم کو...
_: شما ها؟
+: اره ما با هم کنار اومدین
_: خب اممممم
+: نگران نباش همه چیو‌ می‌دونه
_: ها؟
ج: هر چی بین شما دو تا بوده رو میدونم
_: خوب منم میام با هم بریم خرید
+ج: اخخخخخ جوننننننن

کوک رفت آماده شد و برگشت با هم رفتیم پارک
یا خدااااا ا اون هوعه
باید از اونجا می‌رفتیم
خوب موفقم شدیم رفتیم از اونجا سوار
ماشین شخصی کوک شدیم ‌و رفتیم

+: کوک
_: هوم
+: خوب من واقعاً خستم
_: باشه الان بر می گیریم
+: مرسی
_: خواهش می کنم
+: لطفاً سریع حالم داره بهم می خوره
_: چی ا.ت خوبییییی؟
+: کوک حالم بدههههه!
_: الان میریم بیمارستان بادیگارداااا راه بیفتین طرف بیمارستان و...








بچه ها ببخشید سرم درد می کنه
این برای بار هفتمه آپلود می کنم معذرت می خوام😓