Ma veine : شاهرَگ من
Ma veine : شاهرَگمن
مائده:خب نمگین کی هستین ولمم نمکنید بچمم بهم نمیدن
سپیده:میدم تو بیا کنارم بشین
رفتم کنارش نشستم و بغلم کرد و موهامو نوازش میکرد
سپیده:یک دختر داشتم مثل تو بود خیلی دلم براش تنگ شده
مائده:الان کجاست مگه دخترتون؟
سپیده:خارج زندگی میکنه المان
(رامتین)
اصلان:رامتین سجاد پیدا کردم
رامتین:من بهت گفتم سپیده رو پیدا کن رفتی سجاد پیداکردی فعلا قاضی حکم گرفتن اونا نداده
اصلان:پسرجان سجاد با سپیده تو یکجایی دورافتاده ویلا دارن و مائده رو بردن اونجا
رامتین: پاشیم بریم دیگ
با چند نفر حرفه ای با ماشین هایی پلیس به اون محل رفتیم،و رسیدیم
اصلان: اینا این خونست
رامتین: زنگ بزن به شوهر این دختره چی بود
اصلان: مائده؟
رامتین: اره زنگ بزن بگو بیاد تا وقتی ما زن بچشو بیاریم بیرون
اصلان: اوک
رامتین: نقشه اینه ۱۰ نفر از پشت ۱۰ نفر از جلو وارد خونه بشین دونفر برن یک زن و یک بچه رو سالم بیارین بیرون بقیه هرچی شد شد
(برهان)
یکی بهم زنگ زد گفت رامتین حیدری گفته باهاتون تماس بگیرم و بگم خانومتون پیدا شده به این ادرس بیاین
بعد نیم ساعت
(مائده)
همین زنه داشته باهام صحبت میکرد ک صدای اسلحه امد ترسیدم
سپیده: هیس هیچی نیست تو تویی همین اتاق بمون
مائده: ولی بچمم
جوابی نداد رفت نیم ساعت گذشت اتاقی ک بودم پنجره هم نداشت ک یک اقایی دروا کرد
رامتین: مائده خانوم؟
مائده: بله
رامتین: من پلیسم نترسید بیاین بیرون
از اتاق خارج شدم ک دیدم همه افراد اون زنه رو گرفتن و بهشون دستبند زدن
مائده: بچم کجاست؟
رامتین: دست همسرتونه
از خونه زدم بیرون برهان دیدم ک پریدم بغلش
برهان: هیس گریه نکن هیچی نیست
مائده: چرا به پلیس گفتی مگه بابام؟
برهان: اون بابایی لاشیت از کشور خارج شد فرار کرد
اصلان: رامتین سجاد فرار کرده
رامتین: نگران نباش پیداش میکنیم دوباره
ما رفتیم جای اون پسره
مائده: ازتون ممنونم
رامتین: خواهش میکنم کاری نکردم،حالا شما خوبین نیاز به دکتر ندارین؟
مائده: نه سالم سالمم
برهان: ممنون اقا رامتین اگه شما پیداش نمکردین معلوم نبود سرش چی میاد
رامتین: گفتم ک کاری نکردم
مائده: ببخشید اسم این زنه چی بود؟
رامتین: سپیده بخشیان
مائده:سپیده؟
به برهان نگاه کردم ک سرشو تکون داد یعنی اینک اره مادرت
مائده: کجا میبرینش؟
رامتین: معلومه فعلا زندان تا حکمش بیاد
غلط املایی داشت معذرت
مائده:خب نمگین کی هستین ولمم نمکنید بچمم بهم نمیدن
سپیده:میدم تو بیا کنارم بشین
رفتم کنارش نشستم و بغلم کرد و موهامو نوازش میکرد
سپیده:یک دختر داشتم مثل تو بود خیلی دلم براش تنگ شده
مائده:الان کجاست مگه دخترتون؟
سپیده:خارج زندگی میکنه المان
(رامتین)
اصلان:رامتین سجاد پیدا کردم
رامتین:من بهت گفتم سپیده رو پیدا کن رفتی سجاد پیداکردی فعلا قاضی حکم گرفتن اونا نداده
اصلان:پسرجان سجاد با سپیده تو یکجایی دورافتاده ویلا دارن و مائده رو بردن اونجا
رامتین: پاشیم بریم دیگ
با چند نفر حرفه ای با ماشین هایی پلیس به اون محل رفتیم،و رسیدیم
اصلان: اینا این خونست
رامتین: زنگ بزن به شوهر این دختره چی بود
اصلان: مائده؟
رامتین: اره زنگ بزن بگو بیاد تا وقتی ما زن بچشو بیاریم بیرون
اصلان: اوک
رامتین: نقشه اینه ۱۰ نفر از پشت ۱۰ نفر از جلو وارد خونه بشین دونفر برن یک زن و یک بچه رو سالم بیارین بیرون بقیه هرچی شد شد
(برهان)
یکی بهم زنگ زد گفت رامتین حیدری گفته باهاتون تماس بگیرم و بگم خانومتون پیدا شده به این ادرس بیاین
بعد نیم ساعت
(مائده)
همین زنه داشته باهام صحبت میکرد ک صدای اسلحه امد ترسیدم
سپیده: هیس هیچی نیست تو تویی همین اتاق بمون
مائده: ولی بچمم
جوابی نداد رفت نیم ساعت گذشت اتاقی ک بودم پنجره هم نداشت ک یک اقایی دروا کرد
رامتین: مائده خانوم؟
مائده: بله
رامتین: من پلیسم نترسید بیاین بیرون
از اتاق خارج شدم ک دیدم همه افراد اون زنه رو گرفتن و بهشون دستبند زدن
مائده: بچم کجاست؟
رامتین: دست همسرتونه
از خونه زدم بیرون برهان دیدم ک پریدم بغلش
برهان: هیس گریه نکن هیچی نیست
مائده: چرا به پلیس گفتی مگه بابام؟
برهان: اون بابایی لاشیت از کشور خارج شد فرار کرد
اصلان: رامتین سجاد فرار کرده
رامتین: نگران نباش پیداش میکنیم دوباره
ما رفتیم جای اون پسره
مائده: ازتون ممنونم
رامتین: خواهش میکنم کاری نکردم،حالا شما خوبین نیاز به دکتر ندارین؟
مائده: نه سالم سالمم
برهان: ممنون اقا رامتین اگه شما پیداش نمکردین معلوم نبود سرش چی میاد
رامتین: گفتم ک کاری نکردم
مائده: ببخشید اسم این زنه چی بود؟
رامتین: سپیده بخشیان
مائده:سپیده؟
به برهان نگاه کردم ک سرشو تکون داد یعنی اینک اره مادرت
مائده: کجا میبرینش؟
رامتین: معلومه فعلا زندان تا حکمش بیاد
غلط املایی داشت معذرت
۸.۰k
۲۰ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.