تک پارتی
تک پارتی
هان جیسونگ
وقتی دیروقت میری خونه (به عنوان همسرت)
(هان+مینسو_)
مینسو ویو
امروز تولد ووجین بود تولدش خونش بود میدونستم اگه به جیسونگ بگم مطمئناً نمیزاشت برم امروز تا آخر شب توکمپانی تمرین داشت پسسسس تصمیم گرفتم بدون اینکه بهش بگم برم
رفتم حموم یه دوش ۳۰ مینی گرفتم اومدم بیرون روتین پوستیم رو انجام داد موهامو لخت کردم دورم ریختم یه لباس خوشگل پوشیدم یه آرایش لایت کردم به سمت لوکیشنی که ووجین فرستاده بود راه افتادم
جیسونگ ویو تو کمپانی نشسته بودم داشتم به مینسو فکر میکردم نمیدونم چرا انقدر دلم شور میزنه به هر حال ساعت نزدیکای ۱۰ بود که کارم تموم شد فکرشم نمیکردم انقدر زود تموم بشه آماده شدم رفتم سمت خونه وقتی رسیدم هر چی در زدم کسی درو باز نکرد کیلیدمو در آوردم درو باز کردم خونه خیلی ساکت بود همه جارو دنبال مینسو گشتم ولی نبود هر چی هم به گوشیش زنگ میزنم جواب نمیده پس تصمیم گرفتم منتظرش بمونم تا برگرده
مینسو ویو
همینجوری داشتم خوش میگذرونیم که چشمم به ساعت خورد ساعت ۱۲ شب بود مطمئن بودم جیسونگ تا الان اومده زود از همه خدافظی کردم مستقیم رفتم خونه درو باز کردم همه جا تاریک بود دعا دعا میکردم که خواب باشه کهههه
دستی از پشت شونمو لمس کرد
جیغ زدم برگشتم جیسونگ پشت سرم بود
+تا این وقت شب کجا بودی
_وای خدایا ترسوندیم
+جواب سوال منو بده
_امممممم پیش هایون بودم
+با این لباس
_ها ..... آره.
+که اینطور
+من که میدونم رفته بودی تولد ووجین
_باشه ببخشید
+ببخشم
_آره
+حتما ولییییی تنبیهت سر جاشه حالا بدو برو تو اتاق دختر خوب
صلوات🧕📿
هان جیسونگ
وقتی دیروقت میری خونه (به عنوان همسرت)
(هان+مینسو_)
مینسو ویو
امروز تولد ووجین بود تولدش خونش بود میدونستم اگه به جیسونگ بگم مطمئناً نمیزاشت برم امروز تا آخر شب توکمپانی تمرین داشت پسسسس تصمیم گرفتم بدون اینکه بهش بگم برم
رفتم حموم یه دوش ۳۰ مینی گرفتم اومدم بیرون روتین پوستیم رو انجام داد موهامو لخت کردم دورم ریختم یه لباس خوشگل پوشیدم یه آرایش لایت کردم به سمت لوکیشنی که ووجین فرستاده بود راه افتادم
جیسونگ ویو تو کمپانی نشسته بودم داشتم به مینسو فکر میکردم نمیدونم چرا انقدر دلم شور میزنه به هر حال ساعت نزدیکای ۱۰ بود که کارم تموم شد فکرشم نمیکردم انقدر زود تموم بشه آماده شدم رفتم سمت خونه وقتی رسیدم هر چی در زدم کسی درو باز نکرد کیلیدمو در آوردم درو باز کردم خونه خیلی ساکت بود همه جارو دنبال مینسو گشتم ولی نبود هر چی هم به گوشیش زنگ میزنم جواب نمیده پس تصمیم گرفتم منتظرش بمونم تا برگرده
مینسو ویو
همینجوری داشتم خوش میگذرونیم که چشمم به ساعت خورد ساعت ۱۲ شب بود مطمئن بودم جیسونگ تا الان اومده زود از همه خدافظی کردم مستقیم رفتم خونه درو باز کردم همه جا تاریک بود دعا دعا میکردم که خواب باشه کهههه
دستی از پشت شونمو لمس کرد
جیغ زدم برگشتم جیسونگ پشت سرم بود
+تا این وقت شب کجا بودی
_وای خدایا ترسوندیم
+جواب سوال منو بده
_امممممم پیش هایون بودم
+با این لباس
_ها ..... آره.
+که اینطور
+من که میدونم رفته بودی تولد ووجین
_باشه ببخشید
+ببخشم
_آره
+حتما ولییییی تنبیهت سر جاشه حالا بدو برو تو اتاق دختر خوب
صلوات🧕📿
۷.۴k
۱۰ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.