𝗣𝗮𝗿𝘁⁴⁷
𝗣𝗮𝗿𝘁⁴⁷
𝗙𝗮𝗸𝗲 𝗻𝗮𝗺𝗲: 𝗬𝗮𝘀
𝘀𝗲𝗰𝗼𝗻𝗱 𝗰𝗵𝗮𝗽𝘁𝗲𝗿
چونه اش رو بالا کشید و به تلخی جواب داد:
جونگ کوک: داشتم، الان دیگه نمیدونم...
ا/ت: یعنی چی نمیدونی؟ خب اگه دوسش داری به دستش بیار،نذار به قولِ خودت با تهیونگ حروم شه. تو میتونی موقیعت بهتری براش باشی.
نگاهم کرد:
جونگ کوک: چند دقیقه پیش یه چیز دیگه میگفتی!
با گیجی توی نگاهش سر تکون دادم:
ا/ت: چی گفتم؟
جونگ کوک: گفتی عشق یه طرفه و....
منظورش این بود، اگه اون نایون رو دوست داره،فقط یه احساس یه طرفه ست و همون طورم نایون کسِ دیگه ای رو دوست داره.
با این افکار کمی آشفته شد و بعد از اون سکوت کرد و این سکوت تا رسیدنِ به مقصد ادامه داشت.
همین که رسیدیم، وقتی خواستم پیاده بشم و بهش گفتم" ممنون"
صدام زد.
دوباره نگاهش کردم که گفت:
جونگ کوک: شب میام دنبالت،تا هر ساعتی خواستی پیش اون بچه بمونی بمون،اما شب برمیگردی خونه همونی.
لب باز کردم تا حرف بزنم ولی سریع دستش رو بالا گرفت و ادامه داد:
جونگ کوک: مگه نمیخوای امنیت داشته باشی؟مگه نه از تهیونگ میترسی دوباره بیاد سراغت و اذیتت کنه؟
•پارت چهل و هفتم•
•یاس•
شرایط:۳۵لایک
فالو کردن نویسنده:)
𝗙𝗮𝗸𝗲 𝗻𝗮𝗺𝗲: 𝗬𝗮𝘀
𝘀𝗲𝗰𝗼𝗻𝗱 𝗰𝗵𝗮𝗽𝘁𝗲𝗿
چونه اش رو بالا کشید و به تلخی جواب داد:
جونگ کوک: داشتم، الان دیگه نمیدونم...
ا/ت: یعنی چی نمیدونی؟ خب اگه دوسش داری به دستش بیار،نذار به قولِ خودت با تهیونگ حروم شه. تو میتونی موقیعت بهتری براش باشی.
نگاهم کرد:
جونگ کوک: چند دقیقه پیش یه چیز دیگه میگفتی!
با گیجی توی نگاهش سر تکون دادم:
ا/ت: چی گفتم؟
جونگ کوک: گفتی عشق یه طرفه و....
منظورش این بود، اگه اون نایون رو دوست داره،فقط یه احساس یه طرفه ست و همون طورم نایون کسِ دیگه ای رو دوست داره.
با این افکار کمی آشفته شد و بعد از اون سکوت کرد و این سکوت تا رسیدنِ به مقصد ادامه داشت.
همین که رسیدیم، وقتی خواستم پیاده بشم و بهش گفتم" ممنون"
صدام زد.
دوباره نگاهش کردم که گفت:
جونگ کوک: شب میام دنبالت،تا هر ساعتی خواستی پیش اون بچه بمونی بمون،اما شب برمیگردی خونه همونی.
لب باز کردم تا حرف بزنم ولی سریع دستش رو بالا گرفت و ادامه داد:
جونگ کوک: مگه نمیخوای امنیت داشته باشی؟مگه نه از تهیونگ میترسی دوباره بیاد سراغت و اذیتت کنه؟
•پارت چهل و هفتم•
•یاس•
شرایط:۳۵لایک
فالو کردن نویسنده:)
۹.۰k
۰۶ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.