مافیایه من پارت³
مافیایه من
پارت ³
چریونگ : امم
یوسونگ: وای چقدر بزرگ شدین
ات: سرمو بالا اوردم دیدیم یوسونگه
ات: اوپاا!
چریونگ : تو اینجا چیکار میکنی( یادم رفت اینو بگم یوسونگ دوست شونم هست)
ویو یوسونگ
داخل کافه رفتم سفارشمو دادم سرمو به اون طرف چرخوندم دیدم دوتا دختر نشستن خیلی شبیه ات و چریونگ بودن بله خودشون بودن رفتم سمتشون
یوسونگ :تو این مدت چیکار میکردین ( یه نکته یوسونگ رفته بود المان)
ات و چریونگ: هیچی
ات ویو
بعد از حرف زدن رفتم خونه
ات: انیونگ
م ات: انیونگ
ات: من خیلی خستم میرم بخوابم
رفتم اتاقم یه لباس راحتی پوشیدم
رو تختم دراز کشیدم گوشیم رو برداشتم بیبینم پیام امده یا نه
.......
شرطا 20 لایک و 10 کامنت
پارت ³
چریونگ : امم
یوسونگ: وای چقدر بزرگ شدین
ات: سرمو بالا اوردم دیدیم یوسونگه
ات: اوپاا!
چریونگ : تو اینجا چیکار میکنی( یادم رفت اینو بگم یوسونگ دوست شونم هست)
ویو یوسونگ
داخل کافه رفتم سفارشمو دادم سرمو به اون طرف چرخوندم دیدم دوتا دختر نشستن خیلی شبیه ات و چریونگ بودن بله خودشون بودن رفتم سمتشون
یوسونگ :تو این مدت چیکار میکردین ( یه نکته یوسونگ رفته بود المان)
ات و چریونگ: هیچی
ات ویو
بعد از حرف زدن رفتم خونه
ات: انیونگ
م ات: انیونگ
ات: من خیلی خستم میرم بخوابم
رفتم اتاقم یه لباس راحتی پوشیدم
رو تختم دراز کشیدم گوشیم رو برداشتم بیبینم پیام امده یا نه
.......
شرطا 20 لایک و 10 کامنت
۴.۷k
۲۱ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.