رمان زیباترین عشق پارت 11
حامد:
بردمش بیمارستان براش چندتا بخیه زدن رفتم بالا سرش
من:میشه گوشیتون رو بدین زنگ بزنم به خانوادتون؟
ایدا:بفرمایید رمزش هم 1300
من:پدرتون رو چی سیو کردین؟
ایدا:بابا جان
من:متشکرم
بعد 3 بوق جواب دادن
پدر:الو ایدا معلوم هست کجایی
من:سلام ببخشید دخترون رو اوردیم بیمارستان
پدر:چ..ی؟چیشده؟
من:بیاین توضیح میدم
پدر:ادرس؟
من:خیابان ولیعصر بیمارستان قائم...و
پدر:الان میام
ایدا:
حامد زنگ زد به بابام تا بیان
نمیدونم چرا ولی فک کنم ازش خوشم اومده باید بهش بگم اگه نگم از دستم میره موندم چیکار کنم خدایا خودت کمکم کن دلم میخواست بخوابم ولی مگه می شد؟اروم و قرار نداشتم که بابام اینا اومدن
حامد:سلام اقای...؟
پدر:احمدی هستم فقط شما اقای پاکدل نیستین؟
حامد:چرا خودم هستم
پدر:با دختر من تصادف کردین؟
حامد:خیر دخترتون تو پارک چاقو خورده بود
پدر:ای داد بی داد
دکتر:
سلام حال بیمارتون نسبتا خوبه میتونید مرخصه
حامد:متشکرم خانم
پدر:ممنونم
ایدا:
حامد رو صدا زدم
من:اقای پاکدل؟
(حامد هم دلش میخواست به ایدا بگه دوسش داره ولی خب روش نمیشد)
حامد:بله
من:جسارتا میشه فردا ساعت 9 بیاین همین پارک امشبی؟
حامد:حتما چرا که نه
دلارام:
میلاد لباسارو اورد پوشیدم یه ارایش لایت کردم خیر سرش مثلا رفته بود اون ور که منو نبینه دارم لباس عوض میکنم
از طرفی هم دوسش داشتم هم از شقایق کثافت میترسیدم خدایا
داد زدم
من:مییییییییییییییییییییییییییلاد سرلک
میلاد:هااااا چته
من:منو ببر خونه مسئولیتمم گردن خودته
میلاد:اول میریم خونه سعید بعد میری خونه
من:اوکی
میلاد:
میخواستم بهش بگم که دوباره رل بزنیم
من:دلارام تو از من خوشت میاد یا بدت میاد؟
دلارام:چطور؟
من:تو بگو
دلارام:خب راستش من من من دوست دارم
من:جدی میگی دلارام؟
دلارام:اره خب
من:منم دوست دارم خب
برات گوشی هم میخرم
دلارام:مرسی عشقم
من:پسر خاله شدی؟
دلارام:بودم
من:خخخخ
به سمت خونه سعید به راه افتادیم...
اینم پارت جدید یکم صبور باشید براتون پارت میزارم لایک فراموش نشه کامنت هم بزارین
بردمش بیمارستان براش چندتا بخیه زدن رفتم بالا سرش
من:میشه گوشیتون رو بدین زنگ بزنم به خانوادتون؟
ایدا:بفرمایید رمزش هم 1300
من:پدرتون رو چی سیو کردین؟
ایدا:بابا جان
من:متشکرم
بعد 3 بوق جواب دادن
پدر:الو ایدا معلوم هست کجایی
من:سلام ببخشید دخترون رو اوردیم بیمارستان
پدر:چ..ی؟چیشده؟
من:بیاین توضیح میدم
پدر:ادرس؟
من:خیابان ولیعصر بیمارستان قائم...و
پدر:الان میام
ایدا:
حامد زنگ زد به بابام تا بیان
نمیدونم چرا ولی فک کنم ازش خوشم اومده باید بهش بگم اگه نگم از دستم میره موندم چیکار کنم خدایا خودت کمکم کن دلم میخواست بخوابم ولی مگه می شد؟اروم و قرار نداشتم که بابام اینا اومدن
حامد:سلام اقای...؟
پدر:احمدی هستم فقط شما اقای پاکدل نیستین؟
حامد:چرا خودم هستم
پدر:با دختر من تصادف کردین؟
حامد:خیر دخترتون تو پارک چاقو خورده بود
پدر:ای داد بی داد
دکتر:
سلام حال بیمارتون نسبتا خوبه میتونید مرخصه
حامد:متشکرم خانم
پدر:ممنونم
ایدا:
حامد رو صدا زدم
من:اقای پاکدل؟
(حامد هم دلش میخواست به ایدا بگه دوسش داره ولی خب روش نمیشد)
حامد:بله
من:جسارتا میشه فردا ساعت 9 بیاین همین پارک امشبی؟
حامد:حتما چرا که نه
دلارام:
میلاد لباسارو اورد پوشیدم یه ارایش لایت کردم خیر سرش مثلا رفته بود اون ور که منو نبینه دارم لباس عوض میکنم
از طرفی هم دوسش داشتم هم از شقایق کثافت میترسیدم خدایا
داد زدم
من:مییییییییییییییییییییییییییلاد سرلک
میلاد:هااااا چته
من:منو ببر خونه مسئولیتمم گردن خودته
میلاد:اول میریم خونه سعید بعد میری خونه
من:اوکی
میلاد:
میخواستم بهش بگم که دوباره رل بزنیم
من:دلارام تو از من خوشت میاد یا بدت میاد؟
دلارام:چطور؟
من:تو بگو
دلارام:خب راستش من من من دوست دارم
من:جدی میگی دلارام؟
دلارام:اره خب
من:منم دوست دارم خب
برات گوشی هم میخرم
دلارام:مرسی عشقم
من:پسر خاله شدی؟
دلارام:بودم
من:خخخخ
به سمت خونه سعید به راه افتادیم...
اینم پارت جدید یکم صبور باشید براتون پارت میزارم لایک فراموش نشه کامنت هم بزارین
۱۵.۸k
۳۰ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.