فیک ازدواج اجباری پارت 6🖤
سلام کیوتا با اینکه شرطا نرسیده بود ولی من گذاشتم ببینید چه ادمین گلی مهربونی دارید
🖤🤍🖤🤍🖤🤍🖤🤍🖤🤍🖤🤍🖤🤍🖤🤍🖤🤍🖤🤍🖤🤍🖤🤍🖤🤍🖤🤍🖤🤍🖤🤍🖤🤍🖤🤍🖤🤍🖤🤍🖤🤍🖤🤍🖤
ویو کوک (اول لایک کن❤)
که یهو دستم خورد به یه چیز نرم درسته اون سینش بود (فاخ😂)
ویو ات
دستش خورد به سینم شبیه گوجه فرنگی رب شده بودم و لپام گل انداخته بود
ویو ادمین
_: چیزه ببخشید ..... من ...... من ....حواسم نبود
+:اشکالی نداره بقیشو خودم میتونم انجامش بدم
_:سریع از اونجا خارج شدم
ویو ات
چقدر کیوت بود و دسپاچگیش چقدر بامزه بود (😐)
نمیدونم چرا یه حسی دارم از وقتی کوک رو دیدم یه حسیه که قبلا هیچ وقت حسش نکرده بودم من چم شده ؟چرا وقتی میبینمش قلبم به سینم انقد تند میکوبه ؟ چرا توی چشماش انقد گم میشم ؟
ویو کوک
(کوکم همون حرف هایی که ات زد رو میزنه ایا از گشادی خود رنج میبرید😕😩؟ به من چه خوب نبرید 😐😂)
یک هفته بعد
ویو ات
من توی این یک هفته فهمیدم چم بود اره درسته من عاشق کوک شده بودم جواب همه ی سوالام فقط یه کلمه بود "من عاشق کوک شده بودم "(این مگه یه جمله نیست ؟؟🧐)من واقعا کوک رو دوست دارم شاید از نظر اون من براش مهم نباشم ولی از نظر من انقد برام مهمه که حاضرم براش جونمم بدم نه این یه هوس نیست که بگیم زود گیره و بالاخره تموم میشه نه این یه عشق عشق وای نه انقد گرم صحبت شدم یادم رفت غذا درست کنم یه نیم ساعت دیگه هم وقت ناهاره به خاطر نبود وقت به اجوما گفتم میشه بیای کمکم و اجوما هم با یه لبخند گرم جواب مثبت داد(مگه خواستگاریه؟)
ویو کوک
تو این مدت به ات یه حسایی پیدا کرده بودم و یجوری میشدم مثلا وقتی صداش میومد یا وقتی می گفت ارباب غذا امادست ارامش خاصی می گرفتم (خب اون ارامش وقتی می گفت غذا امادست به خاطر غذاست نه صدای ات 😂😐🤣) که دوباره همون صدای دلنواز به گوشم رسید و گفت :ارباب غذا حاظره و...........................
یاع یاع یاع یاع یاع یاع یاع یاع یاع یاع یاع تو خماری بمونید دیگه جای حساسم کات نکردم
شرطا نرسه نمیزارم
نزدیک به ۲۰۰ فالوور نمیتونید شرطا به این کوچیکی رو برسونی؟
واقعا خیلی نوشتم دستم داره کنده میشه
لایک ۱۷
کامنت ۱۰
بایییی
🖤🤍🖤🤍🖤🤍🖤🤍🖤🤍🖤🤍🖤🤍🖤🤍🖤🤍🖤🤍🖤🤍🖤🤍🖤🤍🖤🤍🖤🤍🖤🤍🖤🤍🖤🤍🖤🤍🖤🤍🖤🤍🖤🤍🖤
ویو کوک (اول لایک کن❤)
که یهو دستم خورد به یه چیز نرم درسته اون سینش بود (فاخ😂)
ویو ات
دستش خورد به سینم شبیه گوجه فرنگی رب شده بودم و لپام گل انداخته بود
ویو ادمین
_: چیزه ببخشید ..... من ...... من ....حواسم نبود
+:اشکالی نداره بقیشو خودم میتونم انجامش بدم
_:سریع از اونجا خارج شدم
ویو ات
چقدر کیوت بود و دسپاچگیش چقدر بامزه بود (😐)
نمیدونم چرا یه حسی دارم از وقتی کوک رو دیدم یه حسیه که قبلا هیچ وقت حسش نکرده بودم من چم شده ؟چرا وقتی میبینمش قلبم به سینم انقد تند میکوبه ؟ چرا توی چشماش انقد گم میشم ؟
ویو کوک
(کوکم همون حرف هایی که ات زد رو میزنه ایا از گشادی خود رنج میبرید😕😩؟ به من چه خوب نبرید 😐😂)
یک هفته بعد
ویو ات
من توی این یک هفته فهمیدم چم بود اره درسته من عاشق کوک شده بودم جواب همه ی سوالام فقط یه کلمه بود "من عاشق کوک شده بودم "(این مگه یه جمله نیست ؟؟🧐)من واقعا کوک رو دوست دارم شاید از نظر اون من براش مهم نباشم ولی از نظر من انقد برام مهمه که حاضرم براش جونمم بدم نه این یه هوس نیست که بگیم زود گیره و بالاخره تموم میشه نه این یه عشق عشق وای نه انقد گرم صحبت شدم یادم رفت غذا درست کنم یه نیم ساعت دیگه هم وقت ناهاره به خاطر نبود وقت به اجوما گفتم میشه بیای کمکم و اجوما هم با یه لبخند گرم جواب مثبت داد(مگه خواستگاریه؟)
ویو کوک
تو این مدت به ات یه حسایی پیدا کرده بودم و یجوری میشدم مثلا وقتی صداش میومد یا وقتی می گفت ارباب غذا امادست ارامش خاصی می گرفتم (خب اون ارامش وقتی می گفت غذا امادست به خاطر غذاست نه صدای ات 😂😐🤣) که دوباره همون صدای دلنواز به گوشم رسید و گفت :ارباب غذا حاظره و...........................
یاع یاع یاع یاع یاع یاع یاع یاع یاع یاع یاع تو خماری بمونید دیگه جای حساسم کات نکردم
شرطا نرسه نمیزارم
نزدیک به ۲۰۰ فالوور نمیتونید شرطا به این کوچیکی رو برسونی؟
واقعا خیلی نوشتم دستم داره کنده میشه
لایک ۱۷
کامنت ۱۰
بایییی
۸.۴k
۰۵ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.