پارت یک بگو که عاشقمی💜
فیک جدید و درخواستیه 🤍
من ا/تم و یه خوانندم ولی ایدل نیستم من با جانگ کوک از بی تی اس توی رابطم و خیلی عاشق همیم و اینو از همه مخفی میکنیم تا برای هر دوی ما دردسر درست نشه ولی خب خیلی سخته بخوایم به خاطر کارمون جدا شیم پس یواشکی با هم تو رابطه میمونیم
ویو ا/ت : از ماشین پیاده شدم کوک با کلاه ماسک اومد جلوم مجبور بودیم صورتمون بپوشونیم تا کسی مارو شناسایی نکنه
دستش کوک گرفتم رفتیم تو رستوران مجبور بودیم رستورانهایی بریم که اتاق تورن تا بتونیم راحت غذا بخوریم
کوک : بیبی هر وقت میبینمت انگار از قبل خوشگل تر شدی.
ا/ت : یااا جونگ کوکا لاس نزن
کوک خندید
غذامون آوردن شروع کردیم خوردن
ا/ت: جونگ کوکا خوب غذا میخوری کمپانی زیاد بهت فشار نمیاره ؟
کوک : هوم فعلا بهتر شده ولی خب اگرم سخت بگیرن من تورو دارم که دلداریم بده
ا/ت : کوک میگم هنوزم اذیتت میکنن بعضی از طرفدارات
کوک: یکم ولی بیشتر ارمیا خیلی مهربونن و من خیلی دوستشون دارم
ا/ت : جونگ کوکا تو خیلی مهربونی
کوک: لبخند
کوک گوشه لب ا/ت پاک کرد
کوک: عاشقتم ا/ت
ا/ت : منم عاشقتم جونگ کوکا
بعد غذا کوک اومد خونم باهم بودیم وقتی رفت فردا صبح همه چی خراب شد کمپانی به کوک اخطار داده بود کلی هیت سرا زیر شد سمت منو کوک عکسامون پخش شده بود کلی شواهد بود کوک کنسرت داشت اون روز گوشیم زنگ خورد شماره ناشناس بود وقتی جواب دادم کلی حرفای. بد بهم زدن یعنی یعنی همش به خاطر این بود که با کوک بودم چشمام پر اشک شد اومدم از خونه بیرون سوار ماشینم بشم با رنگ قرمز رو ماشینم نوشته بودن هرزه از جونگ کوک دور شو
برگشتم تو خونه زنگ زدم مدیر برنامم از طرف کمپانی بیگ هیت بهش زنگ زده بودن گفته بودن باید هر چه سریع تر از کوک جداشم واگرنه ممکنه کنسرت برای کوک خطرناک بشه
برای همین زنگ زدم به کوک تا تونستم حرفایی زدم که کوک ازم نفرت پیدا کنه گوشی قط کردم مدیر برنامم اومد خونم که کمک کنه وسایلم جمع کنم از کره برم
ویو کوک : قلبم تند تند میزد ا/ت چرا ا/ت داد بلندی زد که اعضا نگاش کردن عکسای خودش با ا/ت نگا میکرد به هیتای که بهش داده بودن قلبم هزار تیکه شده بود من دیوانه وار عاشق ا/ت بودم و حالا حالا اون بهم زنگ زد و .....
دستم زدم به گونم اشک از چشمام میریخت کنترلی روش نداشتم میکاپ ارتیستم داشت تلاش میکرد که گریه نکنم ولی خب نمیتونستم
جیهوپ : کوک خوبی چرا داری گریه میکنی
جیمین اشکاش پاک کرد بغلش کرد آروم باش
وقتی گریه کوک تموم شد کنسرت شروع شد ا/ت نگا میکرد و هیچ اتفاقی نیفتاد همه چی خوب بود ولی خب ا/ت برای همیشه از کره رفته بود به خاطر کوک
هر تماسی که از سمت کوک به ا/ت میومد جواب داده نمیشد انگار که گوشیش انداخته باشه دور
5 سال بعد ....
من ا/تم و یه خوانندم ولی ایدل نیستم من با جانگ کوک از بی تی اس توی رابطم و خیلی عاشق همیم و اینو از همه مخفی میکنیم تا برای هر دوی ما دردسر درست نشه ولی خب خیلی سخته بخوایم به خاطر کارمون جدا شیم پس یواشکی با هم تو رابطه میمونیم
ویو ا/ت : از ماشین پیاده شدم کوک با کلاه ماسک اومد جلوم مجبور بودیم صورتمون بپوشونیم تا کسی مارو شناسایی نکنه
دستش کوک گرفتم رفتیم تو رستوران مجبور بودیم رستورانهایی بریم که اتاق تورن تا بتونیم راحت غذا بخوریم
کوک : بیبی هر وقت میبینمت انگار از قبل خوشگل تر شدی.
ا/ت : یااا جونگ کوکا لاس نزن
کوک خندید
غذامون آوردن شروع کردیم خوردن
ا/ت: جونگ کوکا خوب غذا میخوری کمپانی زیاد بهت فشار نمیاره ؟
کوک : هوم فعلا بهتر شده ولی خب اگرم سخت بگیرن من تورو دارم که دلداریم بده
ا/ت : کوک میگم هنوزم اذیتت میکنن بعضی از طرفدارات
کوک: یکم ولی بیشتر ارمیا خیلی مهربونن و من خیلی دوستشون دارم
ا/ت : جونگ کوکا تو خیلی مهربونی
کوک: لبخند
کوک گوشه لب ا/ت پاک کرد
کوک: عاشقتم ا/ت
ا/ت : منم عاشقتم جونگ کوکا
بعد غذا کوک اومد خونم باهم بودیم وقتی رفت فردا صبح همه چی خراب شد کمپانی به کوک اخطار داده بود کلی هیت سرا زیر شد سمت منو کوک عکسامون پخش شده بود کلی شواهد بود کوک کنسرت داشت اون روز گوشیم زنگ خورد شماره ناشناس بود وقتی جواب دادم کلی حرفای. بد بهم زدن یعنی یعنی همش به خاطر این بود که با کوک بودم چشمام پر اشک شد اومدم از خونه بیرون سوار ماشینم بشم با رنگ قرمز رو ماشینم نوشته بودن هرزه از جونگ کوک دور شو
برگشتم تو خونه زنگ زدم مدیر برنامم از طرف کمپانی بیگ هیت بهش زنگ زده بودن گفته بودن باید هر چه سریع تر از کوک جداشم واگرنه ممکنه کنسرت برای کوک خطرناک بشه
برای همین زنگ زدم به کوک تا تونستم حرفایی زدم که کوک ازم نفرت پیدا کنه گوشی قط کردم مدیر برنامم اومد خونم که کمک کنه وسایلم جمع کنم از کره برم
ویو کوک : قلبم تند تند میزد ا/ت چرا ا/ت داد بلندی زد که اعضا نگاش کردن عکسای خودش با ا/ت نگا میکرد به هیتای که بهش داده بودن قلبم هزار تیکه شده بود من دیوانه وار عاشق ا/ت بودم و حالا حالا اون بهم زنگ زد و .....
دستم زدم به گونم اشک از چشمام میریخت کنترلی روش نداشتم میکاپ ارتیستم داشت تلاش میکرد که گریه نکنم ولی خب نمیتونستم
جیهوپ : کوک خوبی چرا داری گریه میکنی
جیمین اشکاش پاک کرد بغلش کرد آروم باش
وقتی گریه کوک تموم شد کنسرت شروع شد ا/ت نگا میکرد و هیچ اتفاقی نیفتاد همه چی خوب بود ولی خب ا/ت برای همیشه از کره رفته بود به خاطر کوک
هر تماسی که از سمت کوک به ا/ت میومد جواب داده نمیشد انگار که گوشیش انداخته باشه دور
5 سال بعد ....
۱۷.۷k
۰۶ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.