♡ ماه سفید من ♡

♡ ماه سفید من ♡
پارت : ۲۷
رفتم تو آشپز خونه که یهو خوردم به ادمین و ادمین هم که بغل گاز بود و غذا تو دستش بود من افتادم زمین ادمین هم افتاد رو من و غذا ریخت رو فرش
ادمین : چته وحشی ؟
ا/ت : چرا داستان رو طوری مینویسی که تهیونگ همش میخواد منو بکنه ؟
ادمین : کرم دارم
تهیونگ : نوچ نوچ نوچ ببین اینجا چه قدر به هم ریخته شد
ادمین و ا/ت درحال دعوا کردن
تهیونگ : بس کنید
که اومد نزدیکم و دستم رو گرفت من هعی دست و پا میزدم اما فایده ای نداشت
ادمین : خوش بگذره
تهیونگ : خوش میگذره
ا/ت : ادمین فردا جرت میدم ( عربده )
تهیونگ : آخخخخ گوشم
ادمین : منم دوباره تهیونگ رو مجبور میکنم بکنتت
ا/ت : تهیونگ ترو خدا آروم
تهیونگ : حالا ببینم چی میشه
ا/ت : یعنی چی ؟
تهیونگ : یعنی همین
و دست ا/ت رو گرفت و برد تو اتاق
ادمین : صبر کنید پول قالیشویی رو کی میده ( داد )
تهیونگ : خودت بده ( داد )
( چون تهیونگ تو اتاقه و در بستس و بنده هم تو آشپزخونه ام داد میزنیم که صدا برسه )
ادمین: چرا من ؟ ( داد )
ادمین ویو :
داشتم تو یخچال رو نگاه میکردم که یهو...ادامه دارد ( تهیونگ هنوز شروع نکرده )


خب خب تا اینجا بسه
شرط ها : ۷۰ تایی بشیم