سلاح سرد(پارت4)
کوک:عااا چچچ چی نه نه چیزی نیست
جینهو:اوک فقط خواستم بگم که سانس شروع ده جا نمونی !!
کوک:نه ممنون الان میام....وقتی رفت یکم بعدش رفتم داخل سالن و شرو به گرم کردن کردیم و استاد هرچندقیقه یه بار میرفت بالا سر همه تا ببینه خوب گرم میکنن یا نه که رفت سراغ همون دختره!!سعی کردم حواسم بدم به ورزش پس بیخیالش شدم.........
^جینهو ویو^
نشسته بودیم که یادم افتاد بطریم نیاوردم و مونده تو کمدم پس رفتم سمت رختکن تا بردارمش ..همینکه رفتم داخل با بدنی جذاب مواجه شدم واو معلومه چندساله ورزشکاره لعنتی عجب بدنی داره!!!سریع رومو برگردوندم تا فکر بد نکنه بعد اینکه گفت کارش تموم شده رفتم سریع بطریم برداشتم و میخواستم برم که دیدم هیمنجوری زل زده بهم یکم ترسیدم ولی به خودم جرعت دادم و رفتم تا صداش کنم و بهش بگم که سانس شروع شده و جا نمونه چون جریمه داره......حدود یه ربع گذشته بود و همه مشغول گرم کردن بدنشون بودن منم هرکاری میکردم به سومی میگفتم تا اون خودش گرم کنه اما وقتی استاد امد بالاسرش یه حرکتای دیگه بهش گفت و گفت حرکت های من براش سنگینه همینجوری مشغول بودم که دوباره چشمم خورد به همون پسر لعنتی خیلی جذابه!!!!!(بله معلومه که هستن)
^پرش زمانی دوساعت بعد^
کم کم سانس داشت تموم میشد همه مشغول سرد کردن شدیم بعد از سرد کردن منتظر موندیم تا بقیع از رختکن بیان بیرون نشسته بودیم که دیدم همون پسره هم نرفته داخل شوکه بودم تو فکر بودم که دیدم سومی صدام زد
سومی:جینهو..الوووو نمیخوای بریم لباس عوض کنیم؟؟؟؟
جینهو:چچچ چی بریم بریم
بلند شدم و رفتیم تو رختکن لباسامون عوض کردیم سوییچ دادم سومی تا زودتر بره و ماشین بیاره..داشتم بند کفشم میبستم که دیدم همون پسره امد تو ریلکس داشت لباساش عوض میکرد انگار نه انگار من هستم منم اهمیت ندادم ساک و بطریم برداشتم داشتم میرفتم بیرون که دستم توسطش کشیده شد
کوک:هی میگم که میتونم بیشتر اشناشم؟؟
جینهو:عاا خب من چویی جینهو هستم
کوک:منم جئون جونگ کوک هستم ..خوشبختم!
جینهو:منم همینطور
کوک:اهل مهمونی هستی؟؟
جینهو:چطور؟؟؟
کوک:هیچی میخواستم بپرسم که میشه برای فردا شب بریم بار اگه مایلی؟؟
جینهو:عاا خب نمیدونم باید ببینم کار دارم یا نه
کوک:پس میتونم شمارتو داشته باشم که بهم خبر بدی؟؟
جینهو:اوک........(شماره یکی تصور کنید مثلا)
کوک:ممنون یه میس کال انداختم اون شمارمه بهم خبر بده
جینهو:اوک بای
کوک:بای ....رفتم از تیسا خداحافظی کردم و رفتم بیرون سوار ماشین شدم و رفتیم........
پایان پارت 4
هنوز لایک نکردی:(((
جینهو:اوک فقط خواستم بگم که سانس شروع ده جا نمونی !!
کوک:نه ممنون الان میام....وقتی رفت یکم بعدش رفتم داخل سالن و شرو به گرم کردن کردیم و استاد هرچندقیقه یه بار میرفت بالا سر همه تا ببینه خوب گرم میکنن یا نه که رفت سراغ همون دختره!!سعی کردم حواسم بدم به ورزش پس بیخیالش شدم.........
^جینهو ویو^
نشسته بودیم که یادم افتاد بطریم نیاوردم و مونده تو کمدم پس رفتم سمت رختکن تا بردارمش ..همینکه رفتم داخل با بدنی جذاب مواجه شدم واو معلومه چندساله ورزشکاره لعنتی عجب بدنی داره!!!سریع رومو برگردوندم تا فکر بد نکنه بعد اینکه گفت کارش تموم شده رفتم سریع بطریم برداشتم و میخواستم برم که دیدم هیمنجوری زل زده بهم یکم ترسیدم ولی به خودم جرعت دادم و رفتم تا صداش کنم و بهش بگم که سانس شروع شده و جا نمونه چون جریمه داره......حدود یه ربع گذشته بود و همه مشغول گرم کردن بدنشون بودن منم هرکاری میکردم به سومی میگفتم تا اون خودش گرم کنه اما وقتی استاد امد بالاسرش یه حرکتای دیگه بهش گفت و گفت حرکت های من براش سنگینه همینجوری مشغول بودم که دوباره چشمم خورد به همون پسر لعنتی خیلی جذابه!!!!!(بله معلومه که هستن)
^پرش زمانی دوساعت بعد^
کم کم سانس داشت تموم میشد همه مشغول سرد کردن شدیم بعد از سرد کردن منتظر موندیم تا بقیع از رختکن بیان بیرون نشسته بودیم که دیدم همون پسره هم نرفته داخل شوکه بودم تو فکر بودم که دیدم سومی صدام زد
سومی:جینهو..الوووو نمیخوای بریم لباس عوض کنیم؟؟؟؟
جینهو:چچچ چی بریم بریم
بلند شدم و رفتیم تو رختکن لباسامون عوض کردیم سوییچ دادم سومی تا زودتر بره و ماشین بیاره..داشتم بند کفشم میبستم که دیدم همون پسره امد تو ریلکس داشت لباساش عوض میکرد انگار نه انگار من هستم منم اهمیت ندادم ساک و بطریم برداشتم داشتم میرفتم بیرون که دستم توسطش کشیده شد
کوک:هی میگم که میتونم بیشتر اشناشم؟؟
جینهو:عاا خب من چویی جینهو هستم
کوک:منم جئون جونگ کوک هستم ..خوشبختم!
جینهو:منم همینطور
کوک:اهل مهمونی هستی؟؟
جینهو:چطور؟؟؟
کوک:هیچی میخواستم بپرسم که میشه برای فردا شب بریم بار اگه مایلی؟؟
جینهو:عاا خب نمیدونم باید ببینم کار دارم یا نه
کوک:پس میتونم شمارتو داشته باشم که بهم خبر بدی؟؟
جینهو:اوک........(شماره یکی تصور کنید مثلا)
کوک:ممنون یه میس کال انداختم اون شمارمه بهم خبر بده
جینهو:اوک بای
کوک:بای ....رفتم از تیسا خداحافظی کردم و رفتم بیرون سوار ماشین شدم و رفتیم........
پایان پارت 4
هنوز لایک نکردی:(((
۲.۹k
۰۷ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.