عاشق شدن part⁵²
تهیونگ
فک نمیکردم اونقدر بد بزنتش. ولی حقش بود. از رختکن رفتیم بیرون.
تهیونگ:ا.ت
ا.ت:با من حرف نزن.
یعنی چی. مگ من رفتم تو بغلش
تهیونگ:چی میگی ا.ت
ا.ت:گفتم ساکت شو
تهیونگ:مگ من گفتم بیا بغلم کن. یا تو رختکن پسرا لباس عوض کن
ا.ت:ن نگفتی ولی با اون همه حرفی ک بهم زد هیچی نگفتی. ت باید ازم دفاع میکردی.
تهیونگ:نمیتونم بهش بی احترامی کنم توهم نباید اینکارو میکردی بار آخرت باشه.
ا.ت:نکنه عاشقش شدی هاا
بعد رفت پیش پسرا
ویو ا.ت
بغض بدیگلومو گرفته بود یعنی چی. اول ک بت اون همم تحقیر هیچی بهش نگفت الانم برای اینکه حقمو گرفتم سرزنشم میکنه. آخه چرا. رفتم پیش کوک نشستم. ک قبل از من رفته بود پیش پسرا
کوک:ا.ت
ا.ت:هوم؟
کوک:حالت خوبه؟!*
ا.ت:اره خوبم
بعد پاشدم رفتم تو تراس یکم هوا بخورم. تهیونگ هم رفت پیش اون لیندای الاغ و آوردش از رختکن بیرون بعد کمکش کرد زخماشو ببنده باورم نمیشه. انقد زود عشقش نسبت ب من تموم شد همین بود عشقش. تا ی دختره دیگ اومد ولم کرد بعد اینکه تهیونگ رفت سره تمرین لیندا اومد تو تراس
لیندا:مطمئنی ته دوس پسرته. آخه اصن دوست نداره. اگ دوست داشت چن دیقه پیش ت بود ن من
ا.ت:خفه شو
لیندا:مگ دروغه. نگا. ب ی ورشم نیس ت اینجا تنهایی ب نظرم باهاش کات کن.
ا.ت:کسی از ت نظر نخواسته.
لیندا:تو لیاقت ته رو نداری بزار کسی ک لیاقتشو دارع رو بدست بیاره
یقشو گرفتم و کوبوندمش ب دیوار
ا.ت:ت لیاقتشو داری احتمالا. هرزه اعظم*عصبی
لیندا:.........
ا.ت:اگ لیاقتشو داشتی الان بهت پیشنهاد داده بود و باهاش دوست شده بودی. ولی. براش اشغالم نیستی
ک یهو تهیونگ اومد
فک نمیکردم اونقدر بد بزنتش. ولی حقش بود. از رختکن رفتیم بیرون.
تهیونگ:ا.ت
ا.ت:با من حرف نزن.
یعنی چی. مگ من رفتم تو بغلش
تهیونگ:چی میگی ا.ت
ا.ت:گفتم ساکت شو
تهیونگ:مگ من گفتم بیا بغلم کن. یا تو رختکن پسرا لباس عوض کن
ا.ت:ن نگفتی ولی با اون همه حرفی ک بهم زد هیچی نگفتی. ت باید ازم دفاع میکردی.
تهیونگ:نمیتونم بهش بی احترامی کنم توهم نباید اینکارو میکردی بار آخرت باشه.
ا.ت:نکنه عاشقش شدی هاا
بعد رفت پیش پسرا
ویو ا.ت
بغض بدیگلومو گرفته بود یعنی چی. اول ک بت اون همم تحقیر هیچی بهش نگفت الانم برای اینکه حقمو گرفتم سرزنشم میکنه. آخه چرا. رفتم پیش کوک نشستم. ک قبل از من رفته بود پیش پسرا
کوک:ا.ت
ا.ت:هوم؟
کوک:حالت خوبه؟!*
ا.ت:اره خوبم
بعد پاشدم رفتم تو تراس یکم هوا بخورم. تهیونگ هم رفت پیش اون لیندای الاغ و آوردش از رختکن بیرون بعد کمکش کرد زخماشو ببنده باورم نمیشه. انقد زود عشقش نسبت ب من تموم شد همین بود عشقش. تا ی دختره دیگ اومد ولم کرد بعد اینکه تهیونگ رفت سره تمرین لیندا اومد تو تراس
لیندا:مطمئنی ته دوس پسرته. آخه اصن دوست نداره. اگ دوست داشت چن دیقه پیش ت بود ن من
ا.ت:خفه شو
لیندا:مگ دروغه. نگا. ب ی ورشم نیس ت اینجا تنهایی ب نظرم باهاش کات کن.
ا.ت:کسی از ت نظر نخواسته.
لیندا:تو لیاقت ته رو نداری بزار کسی ک لیاقتشو دارع رو بدست بیاره
یقشو گرفتم و کوبوندمش ب دیوار
ا.ت:ت لیاقتشو داری احتمالا. هرزه اعظم*عصبی
لیندا:.........
ا.ت:اگ لیاقتشو داشتی الان بهت پیشنهاد داده بود و باهاش دوست شده بودی. ولی. براش اشغالم نیستی
ک یهو تهیونگ اومد
۶.۲k
۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.