عشق ناخواسته Part. 7
پارت هفتم
هوسوک ـ خوبپدر ما فعلا بریم یکم بیشتر راجب این موضوع باهم صحبت کنیم شما هم می تونید یکم باهم حرف بزنید
و بعد باهم رفتن توی اتاق دایون
(بچه ها یه نکته ی دیگه منحرف نشید)
دایون ـ خوب تو اول شروا می کنی یا من
هوسوک ـ تو اول بگو
دایون ـ اوکی خوب همینطور که میدونی من از بچه گی وادر رو از دست دادم
و با پدرم زندگیمی کنم
بزرگترین مافیای زن هستم و سینگل
هوسوک ـ خوب منم مثل تو از بچه گی مادرم رو از دست دادم و پیش پدرم زندگی می کنم و بزرگترین مافیای مرد هستم ولی برعکس تو من سینگل نیستم و یه دوست دختر دارم و برای تو هم ارزو می کنم که یه دوست پسر پیدا کنی ولی فعلا باید تمرکزمون رو روی ماموریتمون بزاریم و از اون. جانگ شین بخاطر از دست دادن مادرمون انتقام بگیریم
دایون ـ. باهات موافقم راستی من می تونم خیلی سری هک کنم یا در کل بخوام بگم کارم تو اینجور چیزا خوبه
هوسوک ـ یعنی الا می تونی اونو هک کنی
دایون ـ معلومه مگه پدرت بهت نگفته
هوسوک ـ نه فقط گفت که تو با بقیه ی دخترا فرق داری
دایون ـ اها خوب حالا ولش کن من برای فردا یه هتل نزدیکی های خونه جانگ شین می گیریم و ساعت هفت صبح اماده باش میام دنبالت
هوسوک ـ هفت زود نیست
دایون ـ نه
هوسوک ـ باشه پس فردا می بینمت
دایون ـ فعلا حالا حالا ها اینجایب چون اونجور که من پدرم رو میشناسم پدر رو ول نمی کنه بهتره منو توهم رابطه مون رو بهتر کنیم و باهم صمیمی تر بشیم
هوسوک ـ باهات موافقم
هوسوک ـ خوبپدر ما فعلا بریم یکم بیشتر راجب این موضوع باهم صحبت کنیم شما هم می تونید یکم باهم حرف بزنید
و بعد باهم رفتن توی اتاق دایون
(بچه ها یه نکته ی دیگه منحرف نشید)
دایون ـ خوب تو اول شروا می کنی یا من
هوسوک ـ تو اول بگو
دایون ـ اوکی خوب همینطور که میدونی من از بچه گی وادر رو از دست دادم
و با پدرم زندگیمی کنم
بزرگترین مافیای زن هستم و سینگل
هوسوک ـ خوب منم مثل تو از بچه گی مادرم رو از دست دادم و پیش پدرم زندگی می کنم و بزرگترین مافیای مرد هستم ولی برعکس تو من سینگل نیستم و یه دوست دختر دارم و برای تو هم ارزو می کنم که یه دوست پسر پیدا کنی ولی فعلا باید تمرکزمون رو روی ماموریتمون بزاریم و از اون. جانگ شین بخاطر از دست دادن مادرمون انتقام بگیریم
دایون ـ. باهات موافقم راستی من می تونم خیلی سری هک کنم یا در کل بخوام بگم کارم تو اینجور چیزا خوبه
هوسوک ـ یعنی الا می تونی اونو هک کنی
دایون ـ معلومه مگه پدرت بهت نگفته
هوسوک ـ نه فقط گفت که تو با بقیه ی دخترا فرق داری
دایون ـ اها خوب حالا ولش کن من برای فردا یه هتل نزدیکی های خونه جانگ شین می گیریم و ساعت هفت صبح اماده باش میام دنبالت
هوسوک ـ هفت زود نیست
دایون ـ نه
هوسوک ـ باشه پس فردا می بینمت
دایون ـ فعلا حالا حالا ها اینجایب چون اونجور که من پدرم رو میشناسم پدر رو ول نمی کنه بهتره منو توهم رابطه مون رو بهتر کنیم و باهم صمیمی تر بشیم
هوسوک ـ باهات موافقم
۸.۵k
۱۶ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.