پارت19 نکو

از زبون نیوکا


بعد 7 ساعت بلاخره اون همه پرونده تموم شد و تونستم یه نفس راهت بگشم ...

الان تقریبا ساعت 4 بعد از ظهر بود


توی فکر فرو رفتم یعنی الان داره چیکار میکنه....

که یه دفعه کونکیدا فکرمو شکست


. رییس یه جلسه تشکیل دادن ساعت 6 بعد از ناهار همتون توی دفتر رییس باشین


پس کن ببینم یعنی الان وقت استراحته


= کونکیدا الان وقت استراحتهه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

. خب اره


بدون مکث به سمت در هجوم برم و به سمت غذاخوری بغل اژانس


= سلام اقا رامناتون چنده؟؟؟

ووو.......................


بعد از اینکه غذا خریدم به سمت یه صندلی رفتم که پشینم


* سلام

= کتلبلابلیافغععهعخحخحج* حرف های نامفهوم

* با خنده ی کوتاهی گف چی شده ؟؟؟؟

= چچرا اینطوری ادمو میترسونی اخههههههههههههه

* باشه باشه دیگه اینطوری نمکنم


= اوک..... ئلی صب کن تو ایجا چی کار میکنی 0_0

* فک کردی فق تو گشنت میشههههههههه

دازای میره غذا میگیره و میشنه پیش نیوکا

که یه دفعه اتسوشی و کیکا و............ میان تو رستوران


=عععععععععععععععع شما همتون میان اینجا هر رو؟؟؟؟


همه با هم ... بلییییییییییییی



* شب



* بچه ها من حوصلم سر رفته کی پایس بازی کنیم


همه. مننننننننننننن


* ولی چه بازی گنیم ..... جرعت حقیقت خوبعع

. من نیسم مگه من بچم


بقیههه . خوبههههههههههههههههههه


* پس همینو بازی میکنیم


و همه به خونه اتسوشی رفتن




--------------------------------------------------------------------------------------------------

گومن اگ بد شد


( بچه ها پارت بعدو امروز میذارم)