تک پارتی شاد شوگا فرشته ی زندگیم...♡
ویو ات
سلام من کیم ات هستم و ۲۷ سالمه و ی دوست پسر دارم اسمشم یونگی عه (خدا بده از این شانسا🥲)و رشتم تو دانشگاه هنر خوندم (نقاشی منظورم😐) و عاشق ساز زدنم (علامت ات+)
ویو یونگی
سلام من مین یونگی هستم و ۳۰ سالمه و ی دوست دختر دارم اسمش ات هست و رشتم تو دانشگاه موسیقی بوده (علامت یونگی_)
ویو ات
امروز یونگی گفته بود ساعت۵ میاد دنبالم بریم رستوران **** الانم ساعت ۳ رفتم ی دوش ۱ ساعت گرفتم و موهام و خشک کردم و ی شلوار بگ ذغالی و ی تیشرت مشکی و ی کت روش پوشیدم و ی بالم لب زدم دوست ندارم آرایش کنم و رفتم پایین که دیدم یونگی جلو در خونم به ماشینش تکیه داده
+سلام اوپااااا
_سلام...آ........ات خودتی؟
+آره میدونم زشت شدم بزار برم لباسم و عوض کنم
میخواستم برم که یونگی دستمو گرفت و کشید تو بغلش
_نه بیب اتفاقا خوشگل شدی بدون آرایش
+میسی ددی
_چی؟دوست داری اون روم و بیدار کنی؟
+غلط خوردم
_خوبه بریم
یونگی در و برام باز کرد و رفتیم رستوران و غذا سفارش دادیم و خوردیم
+میگم یونگی میشه بریم بار؟
_ات تو ظرفیتت کمه زودم مست میشی
+قول میدم فقط ی لیوان بخورم
_پوفففف بریم
+با این لباس ؟
_آره چشه خیلیم پوشیده هم هست فقط یکم تیشرت ات گشاد تر بود بهتر بود
+یونگیییییی
_ها چیه خو نمیخوام کسی به اموالم نگاه کنه
+من اموالتم(کیوت)
_نه عَمَمی
+ایشششش بریم
خلاصه رفتن بار و ات مست بود و شوگا اون و آورد خونه خودش و کنار ات خوابید و(بقیه با ذهن منحرف خودتون)
ویو ات صبح
با دل درد شدیدی از خواب پاشدم یادمه اینجا اتاق یونگی بود برگشتم دیدم شوگا خیلی کیوت خوابیده زدم رو دماغش
+کیوت خر پیشی منننننن
_من پیشی توعم؟
+تو بیدار بودی؟
_هوم
ویو ات
ی نگاه به بدنم کردم دیدم لختم شوگا هم لخت بود
+جیغغغغغغغغغغ
_آخ گوشام چته
+ت.......و .......ب.......به....من......تجا
شوگا نزاشت حرفم و بزنم و لباش و گذاشت رو لبام و مک میزد ی شوک عجیبی واردم شد و منم همراهی کردم
خلاصه ۴ سال بعد
+یونا خیلی آروم میریم و بابات و از خواب بیدار میکنیم باشه
×باشه مامانی
راستی یونا دختر من و شوگاعه بعد اون روز من فهمیدم حامله ام و شوگا رو سوپرایز کردم باورش نمیشد و کلی بغلم کرد و تشکر کرد الان نتیجش شده یونا یونا ۳ سالشه و الان یونگی خوابه یخوایم آب بریزیم روش
×خب یونا وقتی گفتم این طناب و ول کن خب ؟
×باشه مامانی (یونا بچه گونا حرف میزنه دیگه خودتون بدونین)
+۳......۲.....۱.....حالا
×هولا
_یا حضرت پی دی نیم چیشده جنگ شده زلزله شده سیل اومده یونا و ات کجان اتتتتتت یوناااااااا
ادامه کامنت...
سلام من کیم ات هستم و ۲۷ سالمه و ی دوست پسر دارم اسمشم یونگی عه (خدا بده از این شانسا🥲)و رشتم تو دانشگاه هنر خوندم (نقاشی منظورم😐) و عاشق ساز زدنم (علامت ات+)
ویو یونگی
سلام من مین یونگی هستم و ۳۰ سالمه و ی دوست دختر دارم اسمش ات هست و رشتم تو دانشگاه موسیقی بوده (علامت یونگی_)
ویو ات
امروز یونگی گفته بود ساعت۵ میاد دنبالم بریم رستوران **** الانم ساعت ۳ رفتم ی دوش ۱ ساعت گرفتم و موهام و خشک کردم و ی شلوار بگ ذغالی و ی تیشرت مشکی و ی کت روش پوشیدم و ی بالم لب زدم دوست ندارم آرایش کنم و رفتم پایین که دیدم یونگی جلو در خونم به ماشینش تکیه داده
+سلام اوپااااا
_سلام...آ........ات خودتی؟
+آره میدونم زشت شدم بزار برم لباسم و عوض کنم
میخواستم برم که یونگی دستمو گرفت و کشید تو بغلش
_نه بیب اتفاقا خوشگل شدی بدون آرایش
+میسی ددی
_چی؟دوست داری اون روم و بیدار کنی؟
+غلط خوردم
_خوبه بریم
یونگی در و برام باز کرد و رفتیم رستوران و غذا سفارش دادیم و خوردیم
+میگم یونگی میشه بریم بار؟
_ات تو ظرفیتت کمه زودم مست میشی
+قول میدم فقط ی لیوان بخورم
_پوفففف بریم
+با این لباس ؟
_آره چشه خیلیم پوشیده هم هست فقط یکم تیشرت ات گشاد تر بود بهتر بود
+یونگیییییی
_ها چیه خو نمیخوام کسی به اموالم نگاه کنه
+من اموالتم(کیوت)
_نه عَمَمی
+ایشششش بریم
خلاصه رفتن بار و ات مست بود و شوگا اون و آورد خونه خودش و کنار ات خوابید و(بقیه با ذهن منحرف خودتون)
ویو ات صبح
با دل درد شدیدی از خواب پاشدم یادمه اینجا اتاق یونگی بود برگشتم دیدم شوگا خیلی کیوت خوابیده زدم رو دماغش
+کیوت خر پیشی منننننن
_من پیشی توعم؟
+تو بیدار بودی؟
_هوم
ویو ات
ی نگاه به بدنم کردم دیدم لختم شوگا هم لخت بود
+جیغغغغغغغغغغ
_آخ گوشام چته
+ت.......و .......ب.......به....من......تجا
شوگا نزاشت حرفم و بزنم و لباش و گذاشت رو لبام و مک میزد ی شوک عجیبی واردم شد و منم همراهی کردم
خلاصه ۴ سال بعد
+یونا خیلی آروم میریم و بابات و از خواب بیدار میکنیم باشه
×باشه مامانی
راستی یونا دختر من و شوگاعه بعد اون روز من فهمیدم حامله ام و شوگا رو سوپرایز کردم باورش نمیشد و کلی بغلم کرد و تشکر کرد الان نتیجش شده یونا یونا ۳ سالشه و الان یونگی خوابه یخوایم آب بریزیم روش
×خب یونا وقتی گفتم این طناب و ول کن خب ؟
×باشه مامانی (یونا بچه گونا حرف میزنه دیگه خودتون بدونین)
+۳......۲.....۱.....حالا
×هولا
_یا حضرت پی دی نیم چیشده جنگ شده زلزله شده سیل اومده یونا و ات کجان اتتتتتت یوناااااااا
ادامه کامنت...
۹.۲k
۲۷ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.