آخرین بوسه ۶۳
جونگ کوک که داشت با گوشی کار می کرد
با صدای ات گوشیش رو گذاشت کنار
و سرش رو آورد بالا و به ات نگاه کرد و گفت:
نه معطل نشدم خودمم تازه اومدم
و یکدفعه ای گفت:
چفدر،خوشگل شدی!
ات که صورتش سرخ شده بود لبخندی زد و گفت:
ممنونم تو هم خیلی خوشگل شدی
جونگ کوک با شیطنت گفت:
ا واقعا؟من همیشه خیل خوشگل بودم
ات زد زیر خنده و گفت:
اعتماد به سقفت رو برم من!
جونگ کوک لبخندی زد و گفت:
خب بدو بریم تا دیر نشده،
امروز خیلی کار داریم
ات: باشه
و بعد با جونگ کوک با هم رفتن توی ماشین
و به سمت دادگاه حرکت کردن
بعد از چند دقیقه
رسیدن دادگاه
و اخر سر تهیونگ و ات طلاق گرفتن
این داستان ادامه دارد...💜
#جونگ_کوک
#فیک
با صدای ات گوشیش رو گذاشت کنار
و سرش رو آورد بالا و به ات نگاه کرد و گفت:
نه معطل نشدم خودمم تازه اومدم
و یکدفعه ای گفت:
چفدر،خوشگل شدی!
ات که صورتش سرخ شده بود لبخندی زد و گفت:
ممنونم تو هم خیلی خوشگل شدی
جونگ کوک با شیطنت گفت:
ا واقعا؟من همیشه خیل خوشگل بودم
ات زد زیر خنده و گفت:
اعتماد به سقفت رو برم من!
جونگ کوک لبخندی زد و گفت:
خب بدو بریم تا دیر نشده،
امروز خیلی کار داریم
ات: باشه
و بعد با جونگ کوک با هم رفتن توی ماشین
و به سمت دادگاه حرکت کردن
بعد از چند دقیقه
رسیدن دادگاه
و اخر سر تهیونگ و ات طلاق گرفتن
این داستان ادامه دارد...💜
#جونگ_کوک
#فیک
۷.۳k
۲۱ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.