پارت 5 fake love
از زبان کوک
دیدم داره خودشو از دره پرت میکنه پایین فورا رفتم و دستشو کشیدم افتاد بغلم و یه سیلی محکم بهش زدم که افتاد زمین
کوک: معلوم هست داری چه غلطی میکنی دختره دیوونه
ا/ت: به تو چه ولم کن بزار بمیرم خسته شدم اههه ولم کنید دست از سرم بردارینننن اون از خانوادم اون از دوستامممم اونم از کسایی که دوست دارم منم من چه گناهی کردممم هق هق من میخوام بمیرم دیگههههه (همه رو با داد گریه گفت)( بچه ها پدر و مادر ا/ت خیلی دعوا میکردن ولی الان نه ا/ت تو 18 سالگی افسردگی گرفته بود چون پدربزرگش میخواست تو 14 سالگی بهش تجاوز کنه ولی تهیونگ نزاشت تهیونگ 6 سال از ا/ت بزرگ تره و ا/ت سابقه خودکشی داشت و همینارو تهیونگ به جونگ کوک تو بیمارستان گفته بود و کوک از ماجرا خبر داشت)
از زبان کوک:
دیدم داره گریه میکنه اون حرفا رو هم که از دهنش شنیدم و از اونجایی که تهیونگ ماجرا رو بهم گفته بود دلم براش سوخت بغلش کردم و گفتم:
کوک:همه چی درست میشه بهت قول میدم بیا برگردیم
از زبان ا/ت:
با حرفاش یکم آروم شدم و برگشتیم کامپ رفتیم تو اتاق خوابم میومد رو تخت دراز کشیدم و خواب رفتم
از زبان کوک:
دیدم به کیوت ترین حالت ممکن خواب رفته رفتم رو تخت نشستم ومو هاشو نوازش میکردم لبای نرم پفکیشخیلی تو چشم بود نتونستم تحمل کنم و یه مک کوچیک از لبش گرفتم که یکم ازش فاصله گرفتم غلط خورد (خودشو تو خواب جا به جا کرد) و خیلی کیوت پاهاشو بغل کرد و سرشو گذاشت رو پاهاش خوابیده بود چون بهش مسکن داده بودم بیدار نمیشد برای همین یه مک دیگه از لباش گرفتم طعم خون رو رو لباش حس کردم ولی من جوری نبوسیدمش که از دهنش خون بیاد از فاصله گرفتم و یهو دیدم که.....
بله بله فشار نخورید کات کردم😈🤝
خب خب شرط ها نرسیده پارت نمیزارممممم شرط پارت بعدی 20 لایک 23 کامنت😈 یعنی 211 نفره نمیتونید 20 لایک کنید 😐😈
دیدم داره خودشو از دره پرت میکنه پایین فورا رفتم و دستشو کشیدم افتاد بغلم و یه سیلی محکم بهش زدم که افتاد زمین
کوک: معلوم هست داری چه غلطی میکنی دختره دیوونه
ا/ت: به تو چه ولم کن بزار بمیرم خسته شدم اههه ولم کنید دست از سرم بردارینننن اون از خانوادم اون از دوستامممم اونم از کسایی که دوست دارم منم من چه گناهی کردممم هق هق من میخوام بمیرم دیگههههه (همه رو با داد گریه گفت)( بچه ها پدر و مادر ا/ت خیلی دعوا میکردن ولی الان نه ا/ت تو 18 سالگی افسردگی گرفته بود چون پدربزرگش میخواست تو 14 سالگی بهش تجاوز کنه ولی تهیونگ نزاشت تهیونگ 6 سال از ا/ت بزرگ تره و ا/ت سابقه خودکشی داشت و همینارو تهیونگ به جونگ کوک تو بیمارستان گفته بود و کوک از ماجرا خبر داشت)
از زبان کوک:
دیدم داره گریه میکنه اون حرفا رو هم که از دهنش شنیدم و از اونجایی که تهیونگ ماجرا رو بهم گفته بود دلم براش سوخت بغلش کردم و گفتم:
کوک:همه چی درست میشه بهت قول میدم بیا برگردیم
از زبان ا/ت:
با حرفاش یکم آروم شدم و برگشتیم کامپ رفتیم تو اتاق خوابم میومد رو تخت دراز کشیدم و خواب رفتم
از زبان کوک:
دیدم به کیوت ترین حالت ممکن خواب رفته رفتم رو تخت نشستم ومو هاشو نوازش میکردم لبای نرم پفکیشخیلی تو چشم بود نتونستم تحمل کنم و یه مک کوچیک از لبش گرفتم که یکم ازش فاصله گرفتم غلط خورد (خودشو تو خواب جا به جا کرد) و خیلی کیوت پاهاشو بغل کرد و سرشو گذاشت رو پاهاش خوابیده بود چون بهش مسکن داده بودم بیدار نمیشد برای همین یه مک دیگه از لباش گرفتم طعم خون رو رو لباش حس کردم ولی من جوری نبوسیدمش که از دهنش خون بیاد از فاصله گرفتم و یهو دیدم که.....
بله بله فشار نخورید کات کردم😈🤝
خب خب شرط ها نرسیده پارت نمیزارممممم شرط پارت بعدی 20 لایک 23 کامنت😈 یعنی 211 نفره نمیتونید 20 لایک کنید 😐😈
۴۵.۸k
۰۹ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.