سرنوشت را میشود تغیر داد
رفتیم تو اتاق و همو بغل کردیم
تهیونگ: فردا روز سختیه
ات: چرا؟
تهیونگ: چون فردا باید ۷ نفرو میکاپ کنی و منم باید کلی تمرین کنم
ات: اوف
تهیونگ:🤣🤣🤣🤣
فردا صبح
وقتی چشمام و باز کردم دیدم تهیونگ داره نگاه میکنه
ات: چیه؟
تهیونگ: خیلی خوشگلی
ات: تو بیشتر
که خواستم بلند شم برم صبحانه آماده کنم که تهیونگ دستم و گرفت و لبام و بوسید
ات: این چی بود؟
تهیونگ: بوسه ی اول صبح
ات: تو دیوونه ای
تهیونگ: آره دیوونه ی تو
ات: وایی پاشو صبحانه درست کنیم بریم دیر میشه
تهیونگ :اوکی
بعد از چند مین تو استادیوم
پی دی نیم: ات برو بچه هارو میکاپ کن تو سالن رو صندلی نشستن
ات: چشم
رفتم دیدم تهیونگ داره با یک دختر می خنده ات ول کن انقد حساس نباش
ات: اول باید کی رو میکاپ کنم؟
....:اول نامجون ۲ جیهوپ ۳ جیمین ۴ جانگ کوک ۵ شوگا ۶ جین و آخر تهیونگ
ات: باشه بزن بریم ات ببینم چه میکنی دختر
خب شروع کردم به میکاپ کردن نامجون که دیدم دختره دستشو گزاشت رو سینه ی تهیونگ ولی ولش کردم و برای اینکه حواسم پرت نشه تا آخرین میکاپ که جین بود به تهیونگ نگاه نکردم و بالاخره رسیدم به تهیونگ ولی به چیزی که دیدم قلبم درد گرفت دختره ی هرزه رو پاهای عشق من نشسته و تهیونگ م می خنده
ات: ببخشید مزاحم شدم ولی الان باید شمارو پیکاپ کنم
دختره : ته ته بعد میکاپت بیا ادامه شو بگم
تهیونگ: حتما
انقدر حرسم گرفت که خدا میدونه ولی خداروشکر رفت
رفتم نزدیک تهیونگ رو رو لباش رژ لب میزدم
تهیونگ: اگه یک ثانیه ی دیگه اینطوری بمونی قول میدم ببوسمت
ات: چرا وقتی یکی بهتر از من هست
تهیونگ: ات چی میگی؟
ات : تموم شد کارتون آقا کیم
تهیونگ: ات همه رفتن کسی اینجا نیست چرا میگی کیم تهیونگ چرا اینجوری میکنی چی کار کردم
بهش گوش ندادم و داشتم میرفتم که در باز شد و افتادم زمین
جانگ کوک: ببخشید ات خوبی ؟ طوری نشدی؟
ات: نه فقط مچ پام ایییی
تهیونگ: ات خوبی چیزی ت که نشد
که جانگ کوک ات و بلند کرد(بغل کرد) و برد نشون د رو صندلی
جانگ کوک: همین جا صبر کن
که جانگ کوک رفت
تهیونگ: ات اگه یک بار دیگه بری تو بغلش همه چی بینمون تمومه
ات: همین الانم تموم شده
تهیونگ: چی؟ ات چی میگی؟ مگه چی کار کردم؟ ات
ات: تهیونگ خوب دیدم اون دختره دستشو گزاشت رو سینه ت و بعد نشست رو پات حالا جانگ کوک فقط من و یک لحظه بلند کرد
تهیونگ: ات اشتباه نکن اون خواهرمه
ات: چیییی؟؟؟؟؟ جدی ؟ خواهرت بود؟
تهیونگ: آره
ات: خب زود تر می گفتی داشتم از حسودی
دق میکردم اوف آخیش راحت شدم ها
تهیونگ🤣🤣🤣🤣🤣 کیوت من
که جانگ کوک اومد
بزار مچ تو ببندم
تهیونگ: نه من میکنم تو برو
جانگ کوک: ولی
تهیونگ: من میکنم
جانگ کوک : باشه
که تهیونگ اومد و مچ پا مو بست و یک بوسه روی رون پام گزاشت که لرزیدم
پایان
تهیونگ: فردا روز سختیه
ات: چرا؟
تهیونگ: چون فردا باید ۷ نفرو میکاپ کنی و منم باید کلی تمرین کنم
ات: اوف
تهیونگ:🤣🤣🤣🤣
فردا صبح
وقتی چشمام و باز کردم دیدم تهیونگ داره نگاه میکنه
ات: چیه؟
تهیونگ: خیلی خوشگلی
ات: تو بیشتر
که خواستم بلند شم برم صبحانه آماده کنم که تهیونگ دستم و گرفت و لبام و بوسید
ات: این چی بود؟
تهیونگ: بوسه ی اول صبح
ات: تو دیوونه ای
تهیونگ: آره دیوونه ی تو
ات: وایی پاشو صبحانه درست کنیم بریم دیر میشه
تهیونگ :اوکی
بعد از چند مین تو استادیوم
پی دی نیم: ات برو بچه هارو میکاپ کن تو سالن رو صندلی نشستن
ات: چشم
رفتم دیدم تهیونگ داره با یک دختر می خنده ات ول کن انقد حساس نباش
ات: اول باید کی رو میکاپ کنم؟
....:اول نامجون ۲ جیهوپ ۳ جیمین ۴ جانگ کوک ۵ شوگا ۶ جین و آخر تهیونگ
ات: باشه بزن بریم ات ببینم چه میکنی دختر
خب شروع کردم به میکاپ کردن نامجون که دیدم دختره دستشو گزاشت رو سینه ی تهیونگ ولی ولش کردم و برای اینکه حواسم پرت نشه تا آخرین میکاپ که جین بود به تهیونگ نگاه نکردم و بالاخره رسیدم به تهیونگ ولی به چیزی که دیدم قلبم درد گرفت دختره ی هرزه رو پاهای عشق من نشسته و تهیونگ م می خنده
ات: ببخشید مزاحم شدم ولی الان باید شمارو پیکاپ کنم
دختره : ته ته بعد میکاپت بیا ادامه شو بگم
تهیونگ: حتما
انقدر حرسم گرفت که خدا میدونه ولی خداروشکر رفت
رفتم نزدیک تهیونگ رو رو لباش رژ لب میزدم
تهیونگ: اگه یک ثانیه ی دیگه اینطوری بمونی قول میدم ببوسمت
ات: چرا وقتی یکی بهتر از من هست
تهیونگ: ات چی میگی؟
ات : تموم شد کارتون آقا کیم
تهیونگ: ات همه رفتن کسی اینجا نیست چرا میگی کیم تهیونگ چرا اینجوری میکنی چی کار کردم
بهش گوش ندادم و داشتم میرفتم که در باز شد و افتادم زمین
جانگ کوک: ببخشید ات خوبی ؟ طوری نشدی؟
ات: نه فقط مچ پام ایییی
تهیونگ: ات خوبی چیزی ت که نشد
که جانگ کوک ات و بلند کرد(بغل کرد) و برد نشون د رو صندلی
جانگ کوک: همین جا صبر کن
که جانگ کوک رفت
تهیونگ: ات اگه یک بار دیگه بری تو بغلش همه چی بینمون تمومه
ات: همین الانم تموم شده
تهیونگ: چی؟ ات چی میگی؟ مگه چی کار کردم؟ ات
ات: تهیونگ خوب دیدم اون دختره دستشو گزاشت رو سینه ت و بعد نشست رو پات حالا جانگ کوک فقط من و یک لحظه بلند کرد
تهیونگ: ات اشتباه نکن اون خواهرمه
ات: چیییی؟؟؟؟؟ جدی ؟ خواهرت بود؟
تهیونگ: آره
ات: خب زود تر می گفتی داشتم از حسودی
دق میکردم اوف آخیش راحت شدم ها
تهیونگ🤣🤣🤣🤣🤣 کیوت من
که جانگ کوک اومد
بزار مچ تو ببندم
تهیونگ: نه من میکنم تو برو
جانگ کوک: ولی
تهیونگ: من میکنم
جانگ کوک : باشه
که تهیونگ اومد و مچ پا مو بست و یک بوسه روی رون پام گزاشت که لرزیدم
پایان
۷۲.۳k
۰۵ شهریور ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.