داستان نیمه شب بارانی پارت 1

هوا ابری بود و اعضا (BTS)داشتن به سمت ماشین شون حرکت میکردن
جیمین:انگاری میخواد بارون شدیدی بباره باد خیلی تندیه..اِ اونا بلک پینک نیستن ..اوناهاشن آره خودشونن
نامجون:چی شده لیسا چرا داره داد میزنه
لیسا:بی مصرف تو واسه چی داری پول میگیری هان الان ماشین خرابه ماشین امن هم نیست در حد شماها باشه الان ما چه گهی بخوریم
جی هوپ:جنی چه سیسی گرفته با عینک دودیش
وی:سیس چیه سردشه بابا چیزی تنش نیست بیچاره
رزی:حالا که اینجوری شد من پیاده میرم
جی هوپ: دختر بودنم سخته ها ما باز..(یه نگاه به تنش میکنه) کت و اینا تن مونه
جنی:پیاده چیه خره از جونت سیر شدی
(کوکی میره سمت دخترا)
جانگوگ : ببخشین ون ما جا زیاد داره بزرگه اگه بخواین میتونین با ما بیاین
جیسو:آخه
جانگوگ:کسی نمی‌فهمه شیشه هاش دودیه الان بارون میباره من بخاطر خودتون میگم
لیسا:جیسو بیا بریم البته اگه دلت میخواد من سکته نکنم
جیسو:بریم
جیمین:چی شد اینا چرا دارن..
وی:اووووووووو
جانگوگ:ون شون خرابه با ما میان
وی:ون اومد
جیمین عینک دودی شو میزنه به چشمش و بدون اینکه دخترا رو تحویل بگیره سوار ون میشه پشت سرش وی رم میکشه تو بعدش همه سوار ون میشن و....
(نویسنده خودم تارا ، اتفاقات در ون در پارت بعد لایک فراموش نشه)