𝑰𝒎 𝒑𝒓𝒐𝒎𝒊𝒔𝒆
PART 10
ا/ت ویو
با جینس که دنبال تهیونگ میگشتیم بعد ۵ مین که داشتم میدویدم تیهونگ رو دیدیم:>>
خب راستش من دوسش دارم و میدونم احساس خاصی به من نداره هروقت نزدیکش میکنم قلبم روی درجه زیاد قرار میگیره.
تهیونگ خواست به جینس حمله کنه که منو دید دست برداشت
جینس رفت طرف تهیونگ و بوش کرد
بعد که مطمئن شد که خودشه روشو طرفم کرد
رفتم طرفش و
:افرین جینس حالا میتونی خروجی رو بهمون نشون بدی؟
۱۰ مین بعد
جونگ هی ویو*
هوف از زمان اصلی گذشته مَکس (اسمی که برای گرگ ا/ت گذاشته ) تا الان پیداشون میکرد!
صدای هیچ جیغی هم نمیاد
نکنه بیهوش شدن؟
ته ویو*
یا حسین این گرگ ا/تس؟ ._.
هوف داشتیم دنبال خروجی میگشتیم که دیدم ا/ت داره میلرزه و بزور داره راه میاد رفتم سمتش که جینس وایساد و بهمون نگاه کرد
ته:ا/ت خسته ای؟ میخوای بیای رو کولم؟
ا/ت:وای ضربان قلبم عر* نه مرسی میتونم بیام *یه لبخند با چشمای بسته بهش زدم که...
ویو نویسنده
که تهیونگ ا/ت رو برآید استایل بلند کرد
ا/ت که قلبش اومده تو دهنش به ترس اینکه بیوفته دستاشو دور گردن تهیونگ قفل کرد و ضربان قلبش بیشتر شد.
چشمای ا/ت بسته بود ولی میتونست پوزخند تهیونگ رو حس کنه.
ته با خودش فکر میکرد این بچه چرا اینقد سبکه؟
ته:راستی ا/ت گفتی چند سالته من خودم که بهت گفتم ۲۷
ا/ت:من ...من ۲۴
ته:هوم
در خروجی رو که پیدا کردیم جونگ هی احمق خوابیده بود کسی هم نبود
ا/ت رو گذاشتم رو زمین و جونگ هی رو محکم به صندلی بستم .
ایندفه شرط میزارم
۵ لایک
۵کامنت
ا/ت ویو
با جینس که دنبال تهیونگ میگشتیم بعد ۵ مین که داشتم میدویدم تیهونگ رو دیدیم:>>
خب راستش من دوسش دارم و میدونم احساس خاصی به من نداره هروقت نزدیکش میکنم قلبم روی درجه زیاد قرار میگیره.
تهیونگ خواست به جینس حمله کنه که منو دید دست برداشت
جینس رفت طرف تهیونگ و بوش کرد
بعد که مطمئن شد که خودشه روشو طرفم کرد
رفتم طرفش و
:افرین جینس حالا میتونی خروجی رو بهمون نشون بدی؟
۱۰ مین بعد
جونگ هی ویو*
هوف از زمان اصلی گذشته مَکس (اسمی که برای گرگ ا/ت گذاشته ) تا الان پیداشون میکرد!
صدای هیچ جیغی هم نمیاد
نکنه بیهوش شدن؟
ته ویو*
یا حسین این گرگ ا/تس؟ ._.
هوف داشتیم دنبال خروجی میگشتیم که دیدم ا/ت داره میلرزه و بزور داره راه میاد رفتم سمتش که جینس وایساد و بهمون نگاه کرد
ته:ا/ت خسته ای؟ میخوای بیای رو کولم؟
ا/ت:وای ضربان قلبم عر* نه مرسی میتونم بیام *یه لبخند با چشمای بسته بهش زدم که...
ویو نویسنده
که تهیونگ ا/ت رو برآید استایل بلند کرد
ا/ت که قلبش اومده تو دهنش به ترس اینکه بیوفته دستاشو دور گردن تهیونگ قفل کرد و ضربان قلبش بیشتر شد.
چشمای ا/ت بسته بود ولی میتونست پوزخند تهیونگ رو حس کنه.
ته با خودش فکر میکرد این بچه چرا اینقد سبکه؟
ته:راستی ا/ت گفتی چند سالته من خودم که بهت گفتم ۲۷
ا/ت:من ...من ۲۴
ته:هوم
در خروجی رو که پیدا کردیم جونگ هی احمق خوابیده بود کسی هم نبود
ا/ت رو گذاشتم رو زمین و جونگ هی رو محکم به صندلی بستم .
ایندفه شرط میزارم
۵ لایک
۵کامنت
۲.۷k
۲۶ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.