برگرد!p18
برگرد!p18
دوباره تو چشمام نگاه کردم و گفتم
ا.ت:ازت متنفرم!
که یه صدایی از پشت سرم اومد
تهیونگ:چرا؟
برگشتم سمتش
تو چشماش زل زدم
اونم بهم زل زد
که سرمو آوردم بایین
تهیونگ:چرا ،چرا از خودت متنفری؟
ا.ت:....
همینجوری سرم پایین بود که اومد نزدیکم کفشاشو میتونستم ببینم
چونمو گرفت و سرمو آورد بالا
نمیخواستم باهاش چشم تو چشم شم ولی با این کارم خودمو ضعیف جلوه میدادم
برای همین زل زدم تو چشماش
لباشو آورد نزدیک تر که من هلش دادم
ا.ت:هیچ معلوم هس دارید چی کار میکنید آقای کیم
تهیونگ:آقای کیم بیخیال الان شدم آقای کیم
اومد نزدیک تر
تقریبا دو سانت با هم فاصله داشتیم
پشتم دیوار بود نمیتونستم حرکت کنم
ا.ت:ولم کن میگم ولم کن
رفت عقب تر
معلوم بود ناراحت شده
ا.ت:ببخشید خانم کیم یه لحظه کنترل خودمو از دست دادم فعلا
اینو گفت و رفت
وا این چشه تکلیفش با خودش معلوم نیست
یه آبی به دستم زدم و رفتم بیرون
رفتم پیش بورام
بورام:چرا دیر اومدی
حوصله نداشتم توضیح بدم گرچه توضیحم بدم باز سوال پیچم میکنه پس ولش نمیگم بهشون
ا.ت:هیچی بابا تو دستشویی چی کار میکنن به خاطر همون دیر اومدم
بورام:بااشه
رقصیدیمو خوردیمو خوش گذروندیم که عروسی تموم شد
لونا و جین که میرن خونه خودشون،منو بورامم که خونمون مشترکه
نکته:ا.ت و تهیونگ از یه خاندانن هر دوتاشون کیمن تهیونگ پسر عمو ا.ته.
رفتیم خونه لباسامونو عوض کردیم و خوابیدیم
"فلش بک یک ماه بعد"
بورام ویو
فردا تولد ا.ته منو جیمینو جین و لونا باهم هماهنگ کردیم سوپرایزش کنیم به جز اون یه نقشه دیگه هم داریم که جزو انتقامه!
__________________________________________________________________________________________________________
شرط:
صد تایی بشیم بعد میزارم
دوباره تو چشمام نگاه کردم و گفتم
ا.ت:ازت متنفرم!
که یه صدایی از پشت سرم اومد
تهیونگ:چرا؟
برگشتم سمتش
تو چشماش زل زدم
اونم بهم زل زد
که سرمو آوردم بایین
تهیونگ:چرا ،چرا از خودت متنفری؟
ا.ت:....
همینجوری سرم پایین بود که اومد نزدیکم کفشاشو میتونستم ببینم
چونمو گرفت و سرمو آورد بالا
نمیخواستم باهاش چشم تو چشم شم ولی با این کارم خودمو ضعیف جلوه میدادم
برای همین زل زدم تو چشماش
لباشو آورد نزدیک تر که من هلش دادم
ا.ت:هیچ معلوم هس دارید چی کار میکنید آقای کیم
تهیونگ:آقای کیم بیخیال الان شدم آقای کیم
اومد نزدیک تر
تقریبا دو سانت با هم فاصله داشتیم
پشتم دیوار بود نمیتونستم حرکت کنم
ا.ت:ولم کن میگم ولم کن
رفت عقب تر
معلوم بود ناراحت شده
ا.ت:ببخشید خانم کیم یه لحظه کنترل خودمو از دست دادم فعلا
اینو گفت و رفت
وا این چشه تکلیفش با خودش معلوم نیست
یه آبی به دستم زدم و رفتم بیرون
رفتم پیش بورام
بورام:چرا دیر اومدی
حوصله نداشتم توضیح بدم گرچه توضیحم بدم باز سوال پیچم میکنه پس ولش نمیگم بهشون
ا.ت:هیچی بابا تو دستشویی چی کار میکنن به خاطر همون دیر اومدم
بورام:بااشه
رقصیدیمو خوردیمو خوش گذروندیم که عروسی تموم شد
لونا و جین که میرن خونه خودشون،منو بورامم که خونمون مشترکه
نکته:ا.ت و تهیونگ از یه خاندانن هر دوتاشون کیمن تهیونگ پسر عمو ا.ته.
رفتیم خونه لباسامونو عوض کردیم و خوابیدیم
"فلش بک یک ماه بعد"
بورام ویو
فردا تولد ا.ته منو جیمینو جین و لونا باهم هماهنگ کردیم سوپرایزش کنیم به جز اون یه نقشه دیگه هم داریم که جزو انتقامه!
__________________________________________________________________________________________________________
شرط:
صد تایی بشیم بعد میزارم
۲.۳k
۱۸ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.