مروارید عشق پارت ۲۸

من:بریم خونه گائول:آره بریم خسته شدم من:باشه بریم
از زبون خودم
رفتیم خونه من لباسمو عوض کردم یه لباس راحت پوشیدم جونگ کوک اومد جلوم با قرصام کوک:وقته قرصاته من:خیله خوب دستمو گرفت برد تو آشپز خونه قرصامو داد خوردم هر کودوم باید یدونه میخوردم خوردم یخورده هم آب روش خوردم کوک:لبات من:لبام چی کوک:خیلی تحریک کنندس الانم خیس شده اومد سمتم برد چسبوندم به دیوار دوتا دستام پشتم بود دوتا دستاشو کنار سرم گذاشت آروم آروم نزدیک لبام شد دستشو رو صورتم گذاشت با اون یکی دستشم بازومو گرفت لباشو چسبوند رو لبام لبامو میبوسید دستاشو رو بازوهام کشید دستامو برد بالا سرم و قشنگ انگوشتاشو تو انگوشتام چفت کرد و لبامو بیشتر میبوسید منم همراهی میکردم انگوشتاشو تکون میداد منم همینطور دیگه جدا شدیم من:بیشتر خیس کردی که کوک:آخه لعنتی نمیشه از لبات دست کشید وقتی خیس میشن بدجور میخوام بخورمشون مخصوصا خودتو خیلییییییی خوشمزه و نرمی مخصوصا لپات و گردن سفیدت که وقتی میبوسمش طعم شکلات میده و لبات که یه طعم خواص و بی نظیر و لپات که مزه پشمک میده 😜😜😜 من:خودتم شیرنیا کوک:تو سفیدی با بدن گوگولیو سفید وویییی😬بزار یه گاز از گردنتو بازوهات بگیرم من:جاش میمونه کوک:مگه من گرگم که جاش بمونه من:من تنها یه بانی جذاب و سکسیه هات و کیوت جلوم میبینم کوک:واقعا من:اوهوم لپمو گاز گرفت و بوسید رفت سمت بازوهام بازومو گاز گرفت خیلی آروم و گردنمم لیس زد کوک:آخخخیییی