p56
سرمو بالا گرفتم....
&بیا...
دستاشو دو طرف گردنم گذاشت...و صورتشو به صورتم نزدیک کرد....پیشونیشو به پیشونیم چسبوند...
لبشو جلو آورد و لبم بالامو گرفت و منم لب پایینشو گرفتم....
عاشقانه.....عاشقانه پیش رفتیم واقعا!
بعد ۳ دقیقه یه بوسه کوچولو رو کل لبم زد...
لبخندی زدن که اونم خندید...
&هوفف..د...دیگه مخمو زدی رفت!
=اگه جای خوبی بودیم...بیشتر پیش میرفتم....حیف که این پایینی اذیت میکنه...
&عهه...
=راست میگم...
&یه روش هست...میگه وقتی که اون پایینیتون اذیتتون کرد...انگشت شستتون رو گاز بگیرید...
=منم یکی بگم؟..
&آره بگو..
=هومم...یه روش هم هست که میگه لبهای پارتنرتون رو گاز بگیرید!و بعد آروم آروم....
&تهیونگگگگگگ!
=باشههه...حالا..حالا منو بخشیدی؟..
&..😒...
=اونجوری نگاه نکن...یکاری دستت میدما..
&آره دیگه...نبخشم چه کنم؟
=عاشقتم!...
&تو خیلی منحرفی!لعنتی....
=....بریم خونه؟..
&...نه....من شیفت دارم...
=باشه....صبح بیام دنبالت؟...
&هوم بیا...
=اون خانم رو سپردم به بقیه...هر وقت دیدی صلاحه مرخصش کن خانم دکترم....
بوسه ای رو لبم زد و کام کوچولویی گرفت...
=خدافظ....
&مراقب خودت باش...
=(لبخند)
و از اتاقم رفت بیرون...و منی موندم که قرار بود دهنش و سرویس کنم تا آشتی!
(خونه جی کی و ات)
_ات....ات...بلند شو ...
+..ای وای خوابیده بودم؟؟..
_بله...فیلم تموم شد...اووو به خط چشمت دقت نکرده بودم...
+خخ...آره..همینجوری کشیدم...
_خیلی بهت میاد...
+..مرسی.
_چقدر کبودیای گردنت زیاده ات شی...
+...کار توعه دیگه...
_عیبی نداره...فردا همه گی خونه مامانمینا ایم...کاور کن...باشه؟...
+...باشه...بریم شام بخوریم...
رفتیم باهم شام خوردیم و بعدش مسواک زدیم....
+من خوابمنمیاد...بریم توی حیاط قدم بزنیم..؟..
_منم بیام؟!
+...آره...
رفتیم توی حیاط عمارت تا یه کم راه بریم و حرف بزنیم...
+جونگکوکا...از این که با من زندگی میکنی خوشت نمیاد مگه نه؟...
_...نه!...درسته اجباری بوده...ولی...من...بهت وابسته شدم! کی بهتر از تو؟
+آهان....
_....
با بم بازی کردیم و رفتیم خوابیدیم)
(فردا شب عمارت پدر و مادر جونگکوک)
&بیا...
دستاشو دو طرف گردنم گذاشت...و صورتشو به صورتم نزدیک کرد....پیشونیشو به پیشونیم چسبوند...
لبشو جلو آورد و لبم بالامو گرفت و منم لب پایینشو گرفتم....
عاشقانه.....عاشقانه پیش رفتیم واقعا!
بعد ۳ دقیقه یه بوسه کوچولو رو کل لبم زد...
لبخندی زدن که اونم خندید...
&هوفف..د...دیگه مخمو زدی رفت!
=اگه جای خوبی بودیم...بیشتر پیش میرفتم....حیف که این پایینی اذیت میکنه...
&عهه...
=راست میگم...
&یه روش هست...میگه وقتی که اون پایینیتون اذیتتون کرد...انگشت شستتون رو گاز بگیرید...
=منم یکی بگم؟..
&آره بگو..
=هومم...یه روش هم هست که میگه لبهای پارتنرتون رو گاز بگیرید!و بعد آروم آروم....
&تهیونگگگگگگ!
=باشههه...حالا..حالا منو بخشیدی؟..
&..😒...
=اونجوری نگاه نکن...یکاری دستت میدما..
&آره دیگه...نبخشم چه کنم؟
=عاشقتم!...
&تو خیلی منحرفی!لعنتی....
=....بریم خونه؟..
&...نه....من شیفت دارم...
=باشه....صبح بیام دنبالت؟...
&هوم بیا...
=اون خانم رو سپردم به بقیه...هر وقت دیدی صلاحه مرخصش کن خانم دکترم....
بوسه ای رو لبم زد و کام کوچولویی گرفت...
=خدافظ....
&مراقب خودت باش...
=(لبخند)
و از اتاقم رفت بیرون...و منی موندم که قرار بود دهنش و سرویس کنم تا آشتی!
(خونه جی کی و ات)
_ات....ات...بلند شو ...
+..ای وای خوابیده بودم؟؟..
_بله...فیلم تموم شد...اووو به خط چشمت دقت نکرده بودم...
+خخ...آره..همینجوری کشیدم...
_خیلی بهت میاد...
+..مرسی.
_چقدر کبودیای گردنت زیاده ات شی...
+...کار توعه دیگه...
_عیبی نداره...فردا همه گی خونه مامانمینا ایم...کاور کن...باشه؟...
+...باشه...بریم شام بخوریم...
رفتیم باهم شام خوردیم و بعدش مسواک زدیم....
+من خوابمنمیاد...بریم توی حیاط قدم بزنیم..؟..
_منم بیام؟!
+...آره...
رفتیم توی حیاط عمارت تا یه کم راه بریم و حرف بزنیم...
+جونگکوکا...از این که با من زندگی میکنی خوشت نمیاد مگه نه؟...
_...نه!...درسته اجباری بوده...ولی...من...بهت وابسته شدم! کی بهتر از تو؟
+آهان....
_....
با بم بازی کردیم و رفتیم خوابیدیم)
(فردا شب عمارت پدر و مادر جونگکوک)
۲۷.۷k
۲۳ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.