تازه که باهم آشنا شده بودیم، یه بار وسطِ حرفام از دهنم در
تازه که باهم آشنا شده بودیم، یه بار وسطِ حرفام از دهنم دررفت که وای من عاشق صدای فلان خوانندهم تیپ و قیافشم عالیه بنظرم!
یه جوری که میتونستم بفهمم قیافش الان چجوریه و چه بد ماسیده لبخندش گفت حالا همچین مالیام نیس طرف... من که ازش خوشم نمیاد!
اولین بار که قرار گذاشتیم توی یه کافه همو ببینیم بهترین لباسمو پوشیدم و بهترین عطرمو زدم و با لاک و رژ قرمز سعی کردم دلبرترین بشم براش! بعد تو کافه تا اومدم قهوهمو مزه کنم یه اخمی کرد و صداشو تغییر داد و مِن و مِن کرد و گفت دفه دیگه این لاک و رژو نزن! بعد سیگارشو روشن کرد و چیزی نگفت! ولی من یهو یخ کردم و قهوهمو گذاشتم رو میز و بیخودی توش شکر ریختم و هی الکی همش زدم و بدون اینکه نگاش کنم زیر لب ولی یه جور که بشنوه گفتم مثلن برا تو خودمو خوشگل کردما! که سرشو اورد جلوتر دود سیگارشو داد تو صورتم و گفت آخه اینجا من فقط نیستم که میتونم تماشات کنم که! نامحرمم زیاده! یهو گُر گرفتم ولی باز تو دلم گفتم چه اراجیفی میگهها! حالا انگار ده ساله زنِ عقدیشم! پسره خل!
مدتها گذشت و گیر دادناش به اینکه چه عکسی اینستاگرامم نذارم و با کی و کجا برم و نرم رسید و من بارها از دستش عصبانی شدم و باهاش بحث کردم و حتا کار به قهرم رسید چند بار! اما هربار با یه توجیه عاشقانه و اینکه ببین چقد من حواسم جمعته و فکرتم قانعم میکرد که ببخشم تلخی کردناشو!
یه روز به خودم اومدم دیدم دارم چند وقت یه بار دقیقن همون کارایی رو که اون روشون حساسه انجام میدم تا باز حسادتش گل کنه و بگه هی مگه نگفتم جوابِ فلانی رو نده نذار باهات صمیمی شه؟ مگه نگفتم با اون شال کرم رنگه که خیلی بهت میاد مهمونی نرو نذار چشما روت خیره بمونه؟ به خودم اومدم دیدم زود به زود دلم داره برا این سوال جوابا و امر و نهی کردناش تنگ میشه چون فهمیده بودم هر دوسِت دارمِ نگفتهش سر از یه حسادت و حساسیت درمیاره و منو بیشتر درگیرِ خودش میکنه!
حالا اگه ازم بپرسن میگم هیچکس قد اون روم حساس نیست و سرم حسادت نداره، پس هیچکس قدِ اون دوسم نداره!
حالا اگه ازم بپرسن میگم حسادتِ یه مرد دلبرترین ویژگیشه چون عاشقترین مرد جهان قطعن حسودترینه!
#مانگ_میرزایی
یه جوری که میتونستم بفهمم قیافش الان چجوریه و چه بد ماسیده لبخندش گفت حالا همچین مالیام نیس طرف... من که ازش خوشم نمیاد!
اولین بار که قرار گذاشتیم توی یه کافه همو ببینیم بهترین لباسمو پوشیدم و بهترین عطرمو زدم و با لاک و رژ قرمز سعی کردم دلبرترین بشم براش! بعد تو کافه تا اومدم قهوهمو مزه کنم یه اخمی کرد و صداشو تغییر داد و مِن و مِن کرد و گفت دفه دیگه این لاک و رژو نزن! بعد سیگارشو روشن کرد و چیزی نگفت! ولی من یهو یخ کردم و قهوهمو گذاشتم رو میز و بیخودی توش شکر ریختم و هی الکی همش زدم و بدون اینکه نگاش کنم زیر لب ولی یه جور که بشنوه گفتم مثلن برا تو خودمو خوشگل کردما! که سرشو اورد جلوتر دود سیگارشو داد تو صورتم و گفت آخه اینجا من فقط نیستم که میتونم تماشات کنم که! نامحرمم زیاده! یهو گُر گرفتم ولی باز تو دلم گفتم چه اراجیفی میگهها! حالا انگار ده ساله زنِ عقدیشم! پسره خل!
مدتها گذشت و گیر دادناش به اینکه چه عکسی اینستاگرامم نذارم و با کی و کجا برم و نرم رسید و من بارها از دستش عصبانی شدم و باهاش بحث کردم و حتا کار به قهرم رسید چند بار! اما هربار با یه توجیه عاشقانه و اینکه ببین چقد من حواسم جمعته و فکرتم قانعم میکرد که ببخشم تلخی کردناشو!
یه روز به خودم اومدم دیدم دارم چند وقت یه بار دقیقن همون کارایی رو که اون روشون حساسه انجام میدم تا باز حسادتش گل کنه و بگه هی مگه نگفتم جوابِ فلانی رو نده نذار باهات صمیمی شه؟ مگه نگفتم با اون شال کرم رنگه که خیلی بهت میاد مهمونی نرو نذار چشما روت خیره بمونه؟ به خودم اومدم دیدم زود به زود دلم داره برا این سوال جوابا و امر و نهی کردناش تنگ میشه چون فهمیده بودم هر دوسِت دارمِ نگفتهش سر از یه حسادت و حساسیت درمیاره و منو بیشتر درگیرِ خودش میکنه!
حالا اگه ازم بپرسن میگم هیچکس قد اون روم حساس نیست و سرم حسادت نداره، پس هیچکس قدِ اون دوسم نداره!
حالا اگه ازم بپرسن میگم حسادتِ یه مرد دلبرترین ویژگیشه چون عاشقترین مرد جهان قطعن حسودترینه!
#مانگ_میرزایی
۲.۴k
۲۸ تیر ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.