پارت۱۱
خانمه بد شوگر مامی ای بود
^_^شوگا بشین تو ماشین
☆*~شوگا؟
که دیدم یونگی رفت سمت ماشین و نشست توش
~چی؟اسم یونگی شوگاعه؟
*عه اینو نمیدونم ولی اون زنه نامادریش بود
☆چی نامادری
*اره مادرشو تو یه تصادف از دست داده
البته..بچه ها اگه یه چیزی بگم به هیشکی نمیگید؟
☆~نه
*داستان از این قراره که پدر یونگی یه مافیا عه و خیلی ها میگن مادرش تصادف نکرده بلکه پدرش اونو کشته
البته میدونی هر وقت از یونگی اینو میپرسم هیچی نمیگه
~اععع وایسا الان کجا رفت؟
*فکر کنم عمارت
☆تو تا به حال رفتی عمارت
*نه نمیزارن من برم
فلش بک به فردا صبح
ویو ادمین
تا یونگی اومد تو کلاس
☆سلام شوگا
+خفه شو
~دیروز چیشد؟
+عه...هیچی فقط قراره....هوفففف قراره ازدواج کنم
~☆چیییییییییی؟
+نه ببینید داستان از این قراره که باید با دختر شرکت ماشین سازی البته دقیق نمیدونم کیه به صورت کاغذی ازدواج کنم و خب برای کار بابام خوبه
بعدشم به من چه من فقط یه اسم برای بابامم که بخواد برای خودش از من استفاده کنه
~ولی..ولی تو حالت خوبه
+نه ببین..جیمین باید باهات حرف بزنم
~خب
+نه باید خصوصی باهم حرف بزنیم...
^_^شوگا بشین تو ماشین
☆*~شوگا؟
که دیدم یونگی رفت سمت ماشین و نشست توش
~چی؟اسم یونگی شوگاعه؟
*عه اینو نمیدونم ولی اون زنه نامادریش بود
☆چی نامادری
*اره مادرشو تو یه تصادف از دست داده
البته..بچه ها اگه یه چیزی بگم به هیشکی نمیگید؟
☆~نه
*داستان از این قراره که پدر یونگی یه مافیا عه و خیلی ها میگن مادرش تصادف نکرده بلکه پدرش اونو کشته
البته میدونی هر وقت از یونگی اینو میپرسم هیچی نمیگه
~اععع وایسا الان کجا رفت؟
*فکر کنم عمارت
☆تو تا به حال رفتی عمارت
*نه نمیزارن من برم
فلش بک به فردا صبح
ویو ادمین
تا یونگی اومد تو کلاس
☆سلام شوگا
+خفه شو
~دیروز چیشد؟
+عه...هیچی فقط قراره....هوفففف قراره ازدواج کنم
~☆چیییییییییی؟
+نه ببینید داستان از این قراره که باید با دختر شرکت ماشین سازی البته دقیق نمیدونم کیه به صورت کاغذی ازدواج کنم و خب برای کار بابام خوبه
بعدشم به من چه من فقط یه اسم برای بابامم که بخواد برای خودش از من استفاده کنه
~ولی..ولی تو حالت خوبه
+نه ببین..جیمین باید باهات حرف بزنم
~خب
+نه باید خصوصی باهم حرف بزنیم...
۴.۷k
۰۷ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.