~~~ قتلگاه در ججو ~~~
Part: 10
#ا.ت
ساعت رو چک کردم 03:00 بامداد بود پتو رو انداختم کنار
از اتاق خارج شدم و حواسم پی اطراف بود تا کسی نبینتم
تو راهرو آروم آروم قدم برمیداشتم که...
لعنت به این شانس ، آخه راهرو چی داره که نگهبانا گشت میزدن؟
بعد اینکه از رفتنشون مطمئن شدم از پشت ستون اومدم بیرون ، نگاهی به اتاقای کنار و روبه روی هم انداختم
خیلی کنجکاو بودم ببینم پشت هر یکی از این اتاق ها چی وجود داره
دستگیره یکی از اتاق ها رو فشار دادم ، لعنتی قفل بود ، اتاق بعدیو امتحان کردم اونم همین بود
آروم به طرف ته راهرو حرکت کردم چراغ قوه رو که از اتاق اجوما کش رفته بودم رو روشن کردم ، تو اتاق خودم که از این چیز ها نبود
به سمت جلو حرکت کردم و بعد از حدود ده دقیقه به در اتاق ممنوعه رسیدم ، به قفلش نگاهی انداختم خدا رو بابت اینکه اونا از قفل های پیشترفته ساخته شده توسط انسان رو استفاده نکردن شکر کردم
احتمال دادم که کلیدش دست خود جونگکوک باشه ، راه رفته رو برگشتم
+اجومااا چرا نمیگی اتاق ته راهرو چیه؟.
کلافه بر گشت سمتم ×گفتم که خودمم نمیدونم.
میدونست الکی میگفت من مطمئن بودمم مگه نه دیروز وقتی حرفشو پیش گرفتم هول نمیکرد
وقتی دید یه کِنه ای مثل من هنوز آویزونشه با حالت زاری بهم گفت
×فقط میدونم به اتاق قرمز معروفه.
هنن؟ اتاق قرمز؟ البته اسم بدی هم نیست با اون قفل هایی که من دیدم این اسم خیلی هم بهش میاد
#ا.ت
ساعت رو چک کردم 03:00 بامداد بود پتو رو انداختم کنار
از اتاق خارج شدم و حواسم پی اطراف بود تا کسی نبینتم
تو راهرو آروم آروم قدم برمیداشتم که...
لعنت به این شانس ، آخه راهرو چی داره که نگهبانا گشت میزدن؟
بعد اینکه از رفتنشون مطمئن شدم از پشت ستون اومدم بیرون ، نگاهی به اتاقای کنار و روبه روی هم انداختم
خیلی کنجکاو بودم ببینم پشت هر یکی از این اتاق ها چی وجود داره
دستگیره یکی از اتاق ها رو فشار دادم ، لعنتی قفل بود ، اتاق بعدیو امتحان کردم اونم همین بود
آروم به طرف ته راهرو حرکت کردم چراغ قوه رو که از اتاق اجوما کش رفته بودم رو روشن کردم ، تو اتاق خودم که از این چیز ها نبود
به سمت جلو حرکت کردم و بعد از حدود ده دقیقه به در اتاق ممنوعه رسیدم ، به قفلش نگاهی انداختم خدا رو بابت اینکه اونا از قفل های پیشترفته ساخته شده توسط انسان رو استفاده نکردن شکر کردم
احتمال دادم که کلیدش دست خود جونگکوک باشه ، راه رفته رو برگشتم
+اجومااا چرا نمیگی اتاق ته راهرو چیه؟.
کلافه بر گشت سمتم ×گفتم که خودمم نمیدونم.
میدونست الکی میگفت من مطمئن بودمم مگه نه دیروز وقتی حرفشو پیش گرفتم هول نمیکرد
وقتی دید یه کِنه ای مثل من هنوز آویزونشه با حالت زاری بهم گفت
×فقط میدونم به اتاق قرمز معروفه.
هنن؟ اتاق قرمز؟ البته اسم بدی هم نیست با اون قفل هایی که من دیدم این اسم خیلی هم بهش میاد
۱.۵k
۰۲ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.