biitre and sweet
biitre and sweet
part35
تهیونگ:قهوه منو بیارین توی اتاقم
ات: بفرمایید ارباب
تهیونگ:برو بیرون
ات:(تعظیم)چشم
رفت بیرون
تهیونگ:ببخشید ات ولی مجبورم باهات اینجوری رفتار کنم تا نفهمی عاشقتم (توی ذهنش)
تهیونگ:خوب یه رستوران باید پیدا کنم که فضاش هم شیک باشه هم رومانتیک
تهیونگ داشت توی گوشیش می گشت که دید یه رستوران هست که خیلی قشنگه
تهیونگ:عه این خیلی خوبه کل همین رستورانو رزرو میکنم
تهیونگ:خب حالا ات روچجوری ببرم
تهیونگ:...اها فهمیدم بهش میگم میخوام برم بیرون رانندمم توی بیمارستان پیش دخترشه تو باید بیای رانندگی کنی آره همینه
پرش زمانی به فردا صبح
ات:سلام ارباب
تهیونگ:سلام
ات:چرا این انقد جذابه عه ات چرا گوه میخوری دهنتو ببند اون تورو کلی شکنجه داد
ات ویو
کارام رو تموم کردم داشتم از آشپزخونه میرفتم بیرون که دیدم ارباب پیشت سرم وایساده
تهیونگ:خانم لی من امروز میخوام برم بیرون و کار دارم رانندمم پیش دخترشه
ات:بله اطلاع دارم که راننده تون بیمارستان هستن
تهیونگ:خواستم اینو بگم که شما باید با من بیاید و رانندگی کنید
ات:ببخشید ارباب ولی چرا من نگهباناتون چی
تهیونگ:هیچکدوم از نگهبانام رانندگی بلد نیستن(داداش چرا دروغ میگی)
ات:مگه میشه وا(توی ذهنش)
تهیونگ :پس باید بیای
ات:چشم ولی
تهیونگ:ولی نداره همین که گفتم
ات:چشم
part35
تهیونگ:قهوه منو بیارین توی اتاقم
ات: بفرمایید ارباب
تهیونگ:برو بیرون
ات:(تعظیم)چشم
رفت بیرون
تهیونگ:ببخشید ات ولی مجبورم باهات اینجوری رفتار کنم تا نفهمی عاشقتم (توی ذهنش)
تهیونگ:خوب یه رستوران باید پیدا کنم که فضاش هم شیک باشه هم رومانتیک
تهیونگ داشت توی گوشیش می گشت که دید یه رستوران هست که خیلی قشنگه
تهیونگ:عه این خیلی خوبه کل همین رستورانو رزرو میکنم
تهیونگ:خب حالا ات روچجوری ببرم
تهیونگ:...اها فهمیدم بهش میگم میخوام برم بیرون رانندمم توی بیمارستان پیش دخترشه تو باید بیای رانندگی کنی آره همینه
پرش زمانی به فردا صبح
ات:سلام ارباب
تهیونگ:سلام
ات:چرا این انقد جذابه عه ات چرا گوه میخوری دهنتو ببند اون تورو کلی شکنجه داد
ات ویو
کارام رو تموم کردم داشتم از آشپزخونه میرفتم بیرون که دیدم ارباب پیشت سرم وایساده
تهیونگ:خانم لی من امروز میخوام برم بیرون و کار دارم رانندمم پیش دخترشه
ات:بله اطلاع دارم که راننده تون بیمارستان هستن
تهیونگ:خواستم اینو بگم که شما باید با من بیاید و رانندگی کنید
ات:ببخشید ارباب ولی چرا من نگهباناتون چی
تهیونگ:هیچکدوم از نگهبانام رانندگی بلد نیستن(داداش چرا دروغ میگی)
ات:مگه میشه وا(توی ذهنش)
تهیونگ :پس باید بیای
ات:چشم ولی
تهیونگ:ولی نداره همین که گفتم
ات:چشم
۶.۱k
۱۲ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.