پارت ۱۶
پارت ۱۶
پدرخوانده
+ تهیونگ چیزی شده ؟
- نه بیبی چیزی نیست
+ ولی لحن حرف زدن و بوی تند الکلی که میخوره زیر بینیم همچی رو برعکس چیزی که تو میگی کرده
- یعنی بهم اعتماد نداری؟
+ چرا چرا دارم
جونگکوک سمت تهیونگ چرخید و کاملن تهیونگ رو داخل بغلش فرو برد
- پس دیگه این حرفا چیه
+ ببخشید عزیزم چیزی نبود...
جونگکوک دستش رو روی کتف تهیونگ میزاره و به سمت اتاق ته حرکت میکنه ، به اتاق که میرسه درش رو باز میکنه و تهیونگ رو روی تخت میخوابونه و پتو رو روش میکشه
- تن..تنهام نذار
جونگکوک که متوجه وضع وخیم تهیونگ میشه چیزی نمیشه و به سمت اتاق لباس های تهیونگ که داخل اتاق خواب لوکسش بود میره
در شیشه ای اتاق لباس رو که میبنده صدای گوشیش درمیاد
.
.
.
( پرش زمانی ۲ ساعت قبل اومدن به عمارت )
+ چیمیگی جیمین ...
÷...
+ لعنت بهش فقط یک هفته ؟
÷...
+ من تازه رابطم باهاش خوب شده ، ببین منو به اون لی بگو حداقل دو هفته ی دیگه باید بهم وقت بده
÷...
+ یعنی چیی ، اوف باشه جیمین تو برو عمارت منم یه ساعت دیگه راه میوفتم برم پیش تهیونگ ببینم چیکارش میتونم بکنم ...
.
.
.
(حال)
+ چیشده چیم
÷....
+ همشون جور شد؟؟؟؟ چطوری؟؟؟؟لعنتی سر اینا داشتین کون منو پاره میکردید بعد خودتون تو سه ساعت حلش کردید
÷...
+ حله فردا میام ببینمت فعلا خدافظ
جونگکوک از اتاق لباس ها درومد و لخت شد ، روی تخت کنار تهیونگ خوابید و زیر پتو رفت که فرو رفت چیزی رو توی بغلش حس کرد
در همین حالت که داشت گرم میشد خوابش برد...
فردا صبح تهیونگ ؛
حدود ساعت ۸ نیم بود که لای چشمام رو باز کردم
با صحنه ای که دیدم طوری شوکه شدم که از رو تخت با صدای کمی افتادم زمین
از کی تاحالا بدن جونگکوک انقدر بزرگ شده بود که من داخل بغلش جا بشم و پیشش کوچولو دیده بشم؟؟؟
از روی زمین بلند شدم که با تیری که باسنم کشید تازه متوجه فاجعه شدم
- خارشو...
تهیونگ رفت دستشویی و حمام قاطی داخل اتاق مسواک بزنه و حمام کنه که به شرکتش سر بزنه و همون لحظه جونگکوک هم از خواب بیدار شد
کوک کش و قوصی به بدنش داد و از روی تخت بلند شد ، ساعتش رو چک کرد که که خارشو مدرسش دیر شده
+ تخمم امروز نمیرم ...
- کجا نمیری؟؟؟
جونگکوک از جاش پرید و به سمت تهیونگ که با حوله دور کمرش پشتش ایستاده بود برگشت
+ اوه خدای من ترسیدم ته
- ببخشید ع...عزیزم
+ نه اشکالی نداره
تهیونگلبخندی مستطیلی زد که جونگکوک متقابل لبخند خرگوشیش رو به تهیونگ زد ...
+ ته موردی نداره اگه امروز بجای اینکه برم کلاس بیام شرکت پیش تو ؟؟؟
- نه پرنسم مشکلی نیست
اوه خب میرم اماده بشم
ادامه دارد....
ببخشید اگه کم بود خوشگلا
پدرخوانده
+ تهیونگ چیزی شده ؟
- نه بیبی چیزی نیست
+ ولی لحن حرف زدن و بوی تند الکلی که میخوره زیر بینیم همچی رو برعکس چیزی که تو میگی کرده
- یعنی بهم اعتماد نداری؟
+ چرا چرا دارم
جونگکوک سمت تهیونگ چرخید و کاملن تهیونگ رو داخل بغلش فرو برد
- پس دیگه این حرفا چیه
+ ببخشید عزیزم چیزی نبود...
جونگکوک دستش رو روی کتف تهیونگ میزاره و به سمت اتاق ته حرکت میکنه ، به اتاق که میرسه درش رو باز میکنه و تهیونگ رو روی تخت میخوابونه و پتو رو روش میکشه
- تن..تنهام نذار
جونگکوک که متوجه وضع وخیم تهیونگ میشه چیزی نمیشه و به سمت اتاق لباس های تهیونگ که داخل اتاق خواب لوکسش بود میره
در شیشه ای اتاق لباس رو که میبنده صدای گوشیش درمیاد
.
.
.
( پرش زمانی ۲ ساعت قبل اومدن به عمارت )
+ چیمیگی جیمین ...
÷...
+ لعنت بهش فقط یک هفته ؟
÷...
+ من تازه رابطم باهاش خوب شده ، ببین منو به اون لی بگو حداقل دو هفته ی دیگه باید بهم وقت بده
÷...
+ یعنی چیی ، اوف باشه جیمین تو برو عمارت منم یه ساعت دیگه راه میوفتم برم پیش تهیونگ ببینم چیکارش میتونم بکنم ...
.
.
.
(حال)
+ چیشده چیم
÷....
+ همشون جور شد؟؟؟؟ چطوری؟؟؟؟لعنتی سر اینا داشتین کون منو پاره میکردید بعد خودتون تو سه ساعت حلش کردید
÷...
+ حله فردا میام ببینمت فعلا خدافظ
جونگکوک از اتاق لباس ها درومد و لخت شد ، روی تخت کنار تهیونگ خوابید و زیر پتو رفت که فرو رفت چیزی رو توی بغلش حس کرد
در همین حالت که داشت گرم میشد خوابش برد...
فردا صبح تهیونگ ؛
حدود ساعت ۸ نیم بود که لای چشمام رو باز کردم
با صحنه ای که دیدم طوری شوکه شدم که از رو تخت با صدای کمی افتادم زمین
از کی تاحالا بدن جونگکوک انقدر بزرگ شده بود که من داخل بغلش جا بشم و پیشش کوچولو دیده بشم؟؟؟
از روی زمین بلند شدم که با تیری که باسنم کشید تازه متوجه فاجعه شدم
- خارشو...
تهیونگ رفت دستشویی و حمام قاطی داخل اتاق مسواک بزنه و حمام کنه که به شرکتش سر بزنه و همون لحظه جونگکوک هم از خواب بیدار شد
کوک کش و قوصی به بدنش داد و از روی تخت بلند شد ، ساعتش رو چک کرد که که خارشو مدرسش دیر شده
+ تخمم امروز نمیرم ...
- کجا نمیری؟؟؟
جونگکوک از جاش پرید و به سمت تهیونگ که با حوله دور کمرش پشتش ایستاده بود برگشت
+ اوه خدای من ترسیدم ته
- ببخشید ع...عزیزم
+ نه اشکالی نداره
تهیونگلبخندی مستطیلی زد که جونگکوک متقابل لبخند خرگوشیش رو به تهیونگ زد ...
+ ته موردی نداره اگه امروز بجای اینکه برم کلاس بیام شرکت پیش تو ؟؟؟
- نه پرنسم مشکلی نیست
اوه خب میرم اماده بشم
ادامه دارد....
ببخشید اگه کم بود خوشگلا
۱.۱k
۱۴ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.