«عشق حقیقی»پارت 2
از دید ا/ت
از هه جین و ا/ت خداحافظی کردم ولی رفتم یک فروشگاه خرید کنم چون سئول رو خوب نمیشناختم با موتور سیاهم نرفتم و با تاکسی رفتم
فلش فرست
بالاخره رسیدم فروشگاه خیلی بزرگ بود اول رفتم یک لباس فروشی و چند تا لباس خریدم وقتی از لباس فروشی در اومدم احساس کردم دارن تعقیبم میکنن بعد گفتم حتما توهم زدم
بعد کلی خوراکی خریدم
از فروشگاه در اومدم و چون میخواستم موتور جدیدی بخرم
به یک موتور فروشی رفتم
وارد موتور فروشی شدم کسی نبود مشغول نگاه کردن موتور ها بودم که یک پسر خوشتیپ و قد بلند و جذابی وارد مغازه شد
اون جئون جونگ کوک بود
محو جذابیتش شده بودم
که با صدای بمش گفت:اسمت کیم ا/ت هست؟درسته؟
گفتم:بله درسته ،ولی..شما از کجا میدونید؟
گفت:بهت توضیح میدم.امشب شام با من…..شماره و ادرس خونتو بده
گفتم:اااا چرا؟ گفت:پس میخوام دنبال کی برم برای شام؟
گفتم :باشه..
و شماره و آدرس عمارتمو دادم …
از هه جین و ا/ت خداحافظی کردم ولی رفتم یک فروشگاه خرید کنم چون سئول رو خوب نمیشناختم با موتور سیاهم نرفتم و با تاکسی رفتم
فلش فرست
بالاخره رسیدم فروشگاه خیلی بزرگ بود اول رفتم یک لباس فروشی و چند تا لباس خریدم وقتی از لباس فروشی در اومدم احساس کردم دارن تعقیبم میکنن بعد گفتم حتما توهم زدم
بعد کلی خوراکی خریدم
از فروشگاه در اومدم و چون میخواستم موتور جدیدی بخرم
به یک موتور فروشی رفتم
وارد موتور فروشی شدم کسی نبود مشغول نگاه کردن موتور ها بودم که یک پسر خوشتیپ و قد بلند و جذابی وارد مغازه شد
اون جئون جونگ کوک بود
محو جذابیتش شده بودم
که با صدای بمش گفت:اسمت کیم ا/ت هست؟درسته؟
گفتم:بله درسته ،ولی..شما از کجا میدونید؟
گفت:بهت توضیح میدم.امشب شام با من…..شماره و ادرس خونتو بده
گفتم:اااا چرا؟ گفت:پس میخوام دنبال کی برم برای شام؟
گفتم :باشه..
و شماره و آدرس عمارتمو دادم …
۳.۰k
۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.