رمان احساس عاشقی میکنم 🍷پارت۴
رمان احساس عاشقی میکنم 🍷پارت۴
یازگی: اره منم دوست دارم 😊
انور: ل.ب.م.و.گ.ذ.ش.ت.م.ر.و.ل.ب.ش و بوسیدم
یازگی: من دیگ باید برم😘
یازگی مدرسه تموم شد هنوز توی اون اتفاق مانده بودم که انور پیام داد شب تنهای تنها بیا خونمون عشقم😘🍷
یازگی: نوشتم ؛ باشه میام عزیزم🤗🍷
رفتیم خونه انور انورم تنها بود رفتیم توی بالکان رقصیدیم و بعد هم تو اتاق رفتیم🍷
پارت بعد کامنت🐣
یازگی: اره منم دوست دارم 😊
انور: ل.ب.م.و.گ.ذ.ش.ت.م.ر.و.ل.ب.ش و بوسیدم
یازگی: من دیگ باید برم😘
یازگی مدرسه تموم شد هنوز توی اون اتفاق مانده بودم که انور پیام داد شب تنهای تنها بیا خونمون عشقم😘🍷
یازگی: نوشتم ؛ باشه میام عزیزم🤗🍷
رفتیم خونه انور انورم تنها بود رفتیم توی بالکان رقصیدیم و بعد هم تو اتاق رفتیم🍷
پارت بعد کامنت🐣
۶۹
۱۲ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.