رمان عشق برازنده من
پارت۱۸
که یهو صدای یونگی از پشت سرم شنیدم که گفت: کجا با این عجبه بیب؟
مریم: هه هیجا فقط داشتم میرفتم بالا که لباسامو عوض کنمم😅
شوگا: باشه بیا من برات عوضش کنمم دیگ( خنده شیطانیی)😈
مریم: هه نه نه نمیخاد
که یهو پا ب فرار گذاشتم که یونگی هن پشت سرم داشت میدویید رفتم اتاق که میخاستم زود درو ببندم که پای شوگا مانع شد و درو باز کرد و هیی میومد جلوو
مریم: ب..ببی...ببین من خس...تمهه می...خامم ب...خاب..مم
شوگا: اوه بیبی الان وقت خاب نیس
که یهو خودم رو تخت پیدا کردمم که شوگا لبشو گذاشتع بود لبم و مک میزد هلش دادم اونطرف
مریم: شوگاا نکن ببین ببخشید خب؟
شوگا: اوم اگ امشب همکاری کنی میبخشمت
مریم: اما...
نذاشت حرفشو بزاره و دوباره بوسیدش
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
اسمارت هس خب؟؟! اگ دوست نداری نخون و جنبه داشتع باش تو کامنت ها میزارممم🙂🧸
که یهو صدای یونگی از پشت سرم شنیدم که گفت: کجا با این عجبه بیب؟
مریم: هه هیجا فقط داشتم میرفتم بالا که لباسامو عوض کنمم😅
شوگا: باشه بیا من برات عوضش کنمم دیگ( خنده شیطانیی)😈
مریم: هه نه نه نمیخاد
که یهو پا ب فرار گذاشتم که یونگی هن پشت سرم داشت میدویید رفتم اتاق که میخاستم زود درو ببندم که پای شوگا مانع شد و درو باز کرد و هیی میومد جلوو
مریم: ب..ببی...ببین من خس...تمهه می...خامم ب...خاب..مم
شوگا: اوه بیبی الان وقت خاب نیس
که یهو خودم رو تخت پیدا کردمم که شوگا لبشو گذاشتع بود لبم و مک میزد هلش دادم اونطرف
مریم: شوگاا نکن ببین ببخشید خب؟
شوگا: اوم اگ امشب همکاری کنی میبخشمت
مریم: اما...
نذاشت حرفشو بزاره و دوباره بوسیدش
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
اسمارت هس خب؟؟! اگ دوست نداری نخون و جنبه داشتع باش تو کامنت ها میزارممم🙂🧸
۱۷.۴k
۱۶ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.