وقتی با شوهر سردت دعوا میکنی ...

.
.
.
.
.
سویچ ماشین رو از کیفم بیرون آوردم و ور ماشین باز کردم و سوار شودم کیفمو گذاشتم روی صندلی و نفس عمیقی کشیدم
.
+نباید این طوری می‌شود
و سومو روی فرمون گذاشتم که یهو در ماشین باز شود هیونجین نشست توی ماشین و یه ابرو شو بالا برد
هنوز سرم رو بالا نیاورده بودم ولی می تونستم خوب ببینمش، دستش روی گردنم کبودی گذاشت و یکم فشار داد
.
-فقط بگو کار کی بود
+ برات مهمه?
-منظورت چیه?!
+ واضحه
-برای من نیستی درست صحبت کن
+ اگه برات مهم بودم و با اینکه منشی شرکتتم و علاوه بر اون همسرت حداقل حواست بهم بود نه اینکه
-نه اینکه?
+بزاری هرکی دستشو روم بلاند کنه
-فقط بگو کی
+الان مثلا برات مهمه
-گفتم فقط بگو کی (عربده)
+چانیول
خنده عصبی کرد و از ماشین پیاده شد باهاش پیاده شودم که به طرفم برگشت و شونه هامو گرفت
-هر چی دیدی رو فراموش می کنی
گیج بهش زل زدم که چاقویی از توی جیبش در آورد و با سرعت سمت شرکت رفت ، فهمیدم چی تو سرشه به خاطر همین با تمام وجودم می دویدم که بهش برسم ولی گمش کردم همه کارمند ها داشتن به یک نقطه زل می زدن پس به اونجا رفتم که دیدم هیونجین یقه چا نیول رو گرفته و بهش