از چه بگویم؟
از چه بگویم؟
از دستانش که لمس نکردم؟
از لب هایش که نبوسیدم؟
از آغوشش که نگرفتم؟
از چشم هایش که زل نزدم؟
از نگاهش که حس نکردم؟
عشق میان ما غم انگیز و دور است چنان دور که نه میتوانم در آغوشش بگیرم نه میتوانم بوسه هایم را بر لبانش بنشانم و نه میتوانم در چشمانش زل بزنم
معشوقم از من دور است و قلبمان به هم نزدیک چه دردی مرگبار تر از این؟
از دستانش که لمس نکردم؟
از لب هایش که نبوسیدم؟
از آغوشش که نگرفتم؟
از چشم هایش که زل نزدم؟
از نگاهش که حس نکردم؟
عشق میان ما غم انگیز و دور است چنان دور که نه میتوانم در آغوشش بگیرم نه میتوانم بوسه هایم را بر لبانش بنشانم و نه میتوانم در چشمانش زل بزنم
معشوقم از من دور است و قلبمان به هم نزدیک چه دردی مرگبار تر از این؟
۶۴۴
۱۷ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.