★عروسکی در دست شیطان 4★

(ویو چویا)

چویا:فردا آخرین روز مدرسه بود و راحت میشدم...
یه زنگ به اتسوشی بزنم بیاد خونه‌ـم حوصله ام سر رفته...
*مکالمه اتسوشی و چویا*
آتسوشی:الو؟
چویا:سلام آتسو خوبی؟
اتسوشی:عالیه عالیم
چویا:اووو چه سرحال خبریه؟
آتسوشی:فعلا کارت و بگو بعدا بهت میگم هویج
چویا:میتونی بیای پیشم؟
آتسوشی:آره میام...براتم تعریف میکنم چرا سرحال و خوشحالم...
چویا:باش...بای
اتسوشی:بای

*پایان مکالمه*

چویا: تا موقعی که آتسو میرسه برم
یه فیلم برای اینستا بگیرم...
هوم فکر کنم این رقصه خوب باشه(اسلاید دوم)

*بعد رقص*

چویا:هوفففف خسته شدم...بزار ببینم چند تا کامنت خورده..
هیچی!... 10 بازدید کلا داشته با 2 تا لایک بازم خوبه
تاره حسابم باز شده چند ساعته دیگه میام دوباره سر میزنم
زینگگگگگ زینگگگگگ
چویا:اوه....آتسو اومد
آتسوشی:سلام هویجججج
چویا:سلام آتسوو
آتسوشی:وااااااااای هویججج رو دستیار مدیر کراش زدم اسمش.....
چویا:حالا بیا بشین بعد شروع کن....ولی چقدر آشناس...آها...یادم اومد امروز توی....
__
★خب خب برا پارت بعد 6 لایک...امروز اصلا حوصله نداشتم ولی نوشتم★