پارت ۱۲
پارت ۱۲
خیابون هارو بی هدف میگشتم و دنبال راهی برای آشتی کردم با تهیونگ میگشتم
خوب می دونستم که اون پسر دیونه
وقتی میتونه کنترلم کنه که پیش باشم ؛ از نافرمانی می ترسیدم ؛ بالخره اون یه قاتل بود درسته خودش اونارو رو نکشته بود وولی باعثش که شده بود ؛ باید هرچه سریع تر تا تهیونگ تماس میگرفتم ؛ شمارشو گرفتم و بعد از چند تا بوق بالاخره صداش رو شنیدم × بله + تهیونگ ؟ خوبی ؟ × ممنون چرا زنگ زدی ؟+ اوف تهیونگ خواهش میکنم این بچه بازی رو تموم کن × اگر کاری نداری قطع کنم ؛ سرم شلوغه
با کلافگی پام رو روی زمین کوبوندم + میخوام ببینمت × که بعد کنسل کنی ؟
+ خودت میدونی از قصد این کارو نکردم ؛ امشب بیا خونم تا حرف بزنیم × باید ببینم چی میشه
خوب میدونستم این حرف تهیونگ به معنی قبول کردن حرفشه
+ پس منتظرتم
× فعلا
+ دوست دارم مراقب خودت باش
تلفن رو قطع کردم
حالا که فکرش رو میکنم به وجود تهیونگ در زندگیم نیاز داشتم اون یه چیزی فرا تر از خوب بود؛
رفتم و برای شب خرید کردم اومدم خونه غذا درست کردم میزو چیدم بعد رفتم یه دوش گرفتم و لباس پوشیدم یادم اومد آخرین باری که باهم سکس داشتیم چند هفته پیش بود پس لبخندی از روی شیطنت زدم و تیشرتمو با یا تیشرت سفید حریر عوض کردم رفتم یکم میکاپ کردم مو هامو درست کردم و رفتم تو آشپز خونه یه نگاهی به غذا ها انداختم دو تا شمع رو میز گذاشتم که زنگ رو زدن رفتم آیفون رو برداشتم و درو باز کردم یه موزیک مولایم گذاشتم رفتم سمت در خونه که درو زدن درو باز کردم
به محض باز شدم در تهیونگ بهم چشم دوخت و بعد چشمش به لباس حریرم خورد
+ نمی خوای بی یار تو
× ا... آره
اومد تو
+ میدونم باید رستوران دعوتت میکردم ولی ترجیح دادم خونه باشیم
× نه نه همچوریش هم خیلی زحمت کشیدی
تهیونگ رفت دستش رو شست و اومد و نشستیم باهم غذا خوردیم بعدش تهیونگ کمکم کرد میزو جمع کنم بعدش رفتیم رو کاناپه نشستیم
+ قهوه میخوری
خیابون هارو بی هدف میگشتم و دنبال راهی برای آشتی کردم با تهیونگ میگشتم
خوب می دونستم که اون پسر دیونه
وقتی میتونه کنترلم کنه که پیش باشم ؛ از نافرمانی می ترسیدم ؛ بالخره اون یه قاتل بود درسته خودش اونارو رو نکشته بود وولی باعثش که شده بود ؛ باید هرچه سریع تر تا تهیونگ تماس میگرفتم ؛ شمارشو گرفتم و بعد از چند تا بوق بالاخره صداش رو شنیدم × بله + تهیونگ ؟ خوبی ؟ × ممنون چرا زنگ زدی ؟+ اوف تهیونگ خواهش میکنم این بچه بازی رو تموم کن × اگر کاری نداری قطع کنم ؛ سرم شلوغه
با کلافگی پام رو روی زمین کوبوندم + میخوام ببینمت × که بعد کنسل کنی ؟
+ خودت میدونی از قصد این کارو نکردم ؛ امشب بیا خونم تا حرف بزنیم × باید ببینم چی میشه
خوب میدونستم این حرف تهیونگ به معنی قبول کردن حرفشه
+ پس منتظرتم
× فعلا
+ دوست دارم مراقب خودت باش
تلفن رو قطع کردم
حالا که فکرش رو میکنم به وجود تهیونگ در زندگیم نیاز داشتم اون یه چیزی فرا تر از خوب بود؛
رفتم و برای شب خرید کردم اومدم خونه غذا درست کردم میزو چیدم بعد رفتم یه دوش گرفتم و لباس پوشیدم یادم اومد آخرین باری که باهم سکس داشتیم چند هفته پیش بود پس لبخندی از روی شیطنت زدم و تیشرتمو با یا تیشرت سفید حریر عوض کردم رفتم یکم میکاپ کردم مو هامو درست کردم و رفتم تو آشپز خونه یه نگاهی به غذا ها انداختم دو تا شمع رو میز گذاشتم که زنگ رو زدن رفتم آیفون رو برداشتم و درو باز کردم یه موزیک مولایم گذاشتم رفتم سمت در خونه که درو زدن درو باز کردم
به محض باز شدم در تهیونگ بهم چشم دوخت و بعد چشمش به لباس حریرم خورد
+ نمی خوای بی یار تو
× ا... آره
اومد تو
+ میدونم باید رستوران دعوتت میکردم ولی ترجیح دادم خونه باشیم
× نه نه همچوریش هم خیلی زحمت کشیدی
تهیونگ رفت دستش رو شست و اومد و نشستیم باهم غذا خوردیم بعدش تهیونگ کمکم کرد میزو جمع کنم بعدش رفتیم رو کاناپه نشستیم
+ قهوه میخوری
۷.۴k
۲۴ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.