وقتی بهت توجه نمیکنه...
#سناریو #استری_کیدز #جونگین #بی_تی_اس
توی آشپزخونه مشغول درست کردن غذا بودی،یک ساعتی میشد جونگین از روی مبل تکون نخورده بود و با یک نفر چت میکرد. عصبانیتت از چشمات کاملا مشخص بود ولی خودتو کنترل کردی که داد نزنی و آرامشتو حفظ کنی.
×جونگینا نمیای کمکم؟
بدون اینکه سرشو بالا بیاره جواب داد
÷نه الان کار دارم
عصبانیتت به حد خودش رسیده بود
×باشه خودم انجامش میدم
مدتی گذشت و سکوت بینتون هر ثانیه اذیت کننده تر میشد؛تصمیم گرفتی اون سکوت رو بشکنی و با صدایی که خشم توی کاملا مشخص بود حرفی زدی
×با کی چت میکنی؟
÷با دوستم
×دوستت؟کدوم دوستت؟دو ساعت پیش که با پسرا بودی
سرشو بالا آورد و نگاهت کرد
÷خب با پسرا چت نمیکنم
×پس کیه پشت اون صفحه لعنتی که یک ساعته درگیرش شدی
÷یاااا منظورت چیه
نفس عمیقی کشیدی و به سمتش رفتی، روی پاهاش نشستی و دستتو ت.ح.ر.ی.ک وار از گدنش به پایین حرکت دادی کشیدی
×منظورم اینه که،اون کیه که توجه ددی منو مال خودش کرده؟
پوزخندی زد ، دستاشو پشت کمرت قرار داد و فاصله بینتون رو کم کرد
÷هیچکس جز تو نمیتونه اینکارو کنه بیب
بوسه عمیق اما کوتاهی روی لباش زدی،اونم همراهیت کرد...
÷بیبی من چیزی میخواد؟
نگاهتو از لباش گرفتی و به چشماش دادی
×فقط میخوام یکم بیشتر بهم توجه کنی،این روزا خیلی...
با قرار گرفتن لباش روی لبات حرفت ناقص موند؛در همین حین جاتون عوض شد. حالا جونگین کاملا روت خیمه زده بود و خمار نگاهت میکرد
÷پس بزار امشب همه توجهمو بهت بدم...
توی آشپزخونه مشغول درست کردن غذا بودی،یک ساعتی میشد جونگین از روی مبل تکون نخورده بود و با یک نفر چت میکرد. عصبانیتت از چشمات کاملا مشخص بود ولی خودتو کنترل کردی که داد نزنی و آرامشتو حفظ کنی.
×جونگینا نمیای کمکم؟
بدون اینکه سرشو بالا بیاره جواب داد
÷نه الان کار دارم
عصبانیتت به حد خودش رسیده بود
×باشه خودم انجامش میدم
مدتی گذشت و سکوت بینتون هر ثانیه اذیت کننده تر میشد؛تصمیم گرفتی اون سکوت رو بشکنی و با صدایی که خشم توی کاملا مشخص بود حرفی زدی
×با کی چت میکنی؟
÷با دوستم
×دوستت؟کدوم دوستت؟دو ساعت پیش که با پسرا بودی
سرشو بالا آورد و نگاهت کرد
÷خب با پسرا چت نمیکنم
×پس کیه پشت اون صفحه لعنتی که یک ساعته درگیرش شدی
÷یاااا منظورت چیه
نفس عمیقی کشیدی و به سمتش رفتی، روی پاهاش نشستی و دستتو ت.ح.ر.ی.ک وار از گدنش به پایین حرکت دادی کشیدی
×منظورم اینه که،اون کیه که توجه ددی منو مال خودش کرده؟
پوزخندی زد ، دستاشو پشت کمرت قرار داد و فاصله بینتون رو کم کرد
÷هیچکس جز تو نمیتونه اینکارو کنه بیب
بوسه عمیق اما کوتاهی روی لباش زدی،اونم همراهیت کرد...
÷بیبی من چیزی میخواد؟
نگاهتو از لباش گرفتی و به چشماش دادی
×فقط میخوام یکم بیشتر بهم توجه کنی،این روزا خیلی...
با قرار گرفتن لباش روی لبات حرفت ناقص موند؛در همین حین جاتون عوض شد. حالا جونگین کاملا روت خیمه زده بود و خمار نگاهت میکرد
÷پس بزار امشب همه توجهمو بهت بدم...
۳۲.۶k
۲۳ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.