اولین سفر تنهایی 🧡🍂p ۱۳

وصلیا:بزار یه زنگ بزنم به سومی
کوک:اوک منم میرم یه دوش بگیرم بیام
لیا:باشه
سومی:جانم
لیا:چطوری خنگول
سومی:خوبم تو چطوری
لیا:خوبم میای بریم شهر بازی
سومی:اره
لیا:راستی سومی داشتم تو گوشیم میگشتم دیروز یادته اون شعره
سومی:همون شعره
لیا:اره همونی که میگفتیم
نه نرو واسه رفتن زوده
سومی:اون کارات همه واسه قبلا بوده
لیا:نه نگو بهم حرفم زوره
سومی و لیا:چمدونُ جمع کن برگرد خونه
سومی:(خنده)
لیا:(خنده)
سومی: وای یادش بخیر
لیا:اره خیلی خوب بود یا همونی که میگفتیم
تو هنوز همونیو از پیشم رفتی
سومی:شب جایی نمونیو اگه که مستی
لیا:بدون من جایی پانشی برقصی
سومی:دوستات رو ولشون کن بده منو ترجیح
لیا:مثل قبلا بگو میشه که ببخشی منو
سومی:بگو میشه که ببخشیییی
لیا و سومی:بگو میشه که ببخشی منو بگو میشه که ببخشیییییی
لیا:(خنده)
سومی:(خنده)
لیا:وایی خیلی خوب بود خب بعدا میبینمت برات لوکیشن پارک هم میفرستم بیا
سومی:اوکی بای
لیا:باشه بایی
لیا:بانی کوچولو اومدی از حموم
کوک:اره بچه بانی
لیا:من بچه نیستم
کوک:منم کوچولو نیستم
لیا:ولی بانی که هستی
کوک:(خنده)
لیا :من برم صبحانه اماده کنم بعد بریم شهر بازی
کوک:اوک

ادامه دارد.......
اسکی ممنوع ❌