20 Part
از زبان ا/ت:
وقتی تموم شد، دوباره برگشتم پیش تهیونگ. باورم نمیشه یه صندلی گذاشتن اونجا. نشستم و از پشت شیشه بهش زل زده بودم.
ولی این تصادف اتفاقی نبود. مطمینم تقصیر همونه. همونی که تعقیبمون کرد. از همون موقعی که اونجوری بهم زل زده بود، مطمین بودم طبیعی نیست.
برای چی؟ اصلا کی اینکارو کرد؟
گوشی تهیونگ دستم بود. ممکنه بهش زنگ زده باشه. رمزش رو نمیدونستم ولی یه حدسی زدم. آره درست بود. وارد شدم. آخرین تماس هاش رو چک کردم. یه شماره ناشناس افتاده بود روی گوشیش. یعنی بهش زنگ بزنم؟ جرعتش رو دارم؟
ا/ت به خودت بیا. تهیونگ برای تو همه کار کرد. حتی اگه جرعتشو نداری یا میترسی باید شهامتت رو جمع کنی. نباید بزارم کسی که این بلا رو سر تهیونگ اورده بتونه راحت زندگی کنه. روی شماره زدم و منتظر موندم تا جواب بده. چیزی نگفتم. یه نفر با صدای ربات مانند جوابم رو داد.
ربات: چیه؟ کی هستی؟؟؟؟
سریع قطع کردم. با این وضعیت نمیتونم بفهمم کیه.
صداش رو نمیشناسم و حتی مطمین هم نیستم که اون اینکارو کرده.
یعنی پلیس هیچکاری نکرده تا الان؟ چرا کسی برای پرس و جو نیومد.
از روی صندلی بلند شدم و رفتم بیرون. باید برم اداره پلیس. یه تاکسی گرفتم و تا اونجا رفتم. پلیس میتونه کمکم کنه.
ا/ت: ببخشید یه جور شکایت دارم.
پلیس: بفرمایید اونور.
منو ب سمت اتاقش راهنماییم کرد.
پلیس: میشنوم.
ا/ت: من و شوهرم هفته پیش تصادف کردیم.
پلیس: خب؟
ا/ت: ولی من مطمینم یه ماشین داشت اون موقع تعقیبمون میکرد و این بلا رو اون سرمون اورده.
پلیس: خب کجا بودید؟ دقیق یادتونه؟
منم براش توضیخ دادم.
پلیس: آهان الان فهمیدم چی رو میگی. این پرونده همون موقع بسته شد.
ا/ت: یعنی چی؟ منظورتون چیه؟
پلیس: اولش ما هم شک کردیم ولی نه این از سر سهل انگاری بوده.
ا/ت: منو نگاه کن. هیچ موقع مثل قبل نمیتونم راه برم. شوهرم چی؟ توی کماست و من دارم میگم که این یه اتفاق نبودهههه.
پلیس: ببخشید ولی کاری از دستم بر نمیاد.
ا/ت: منظورت چیه پس کارت اینجا چیه؟ ( داد )
هرچی باهاشون حرف زدم، کسی منو باور نکرد. به قول خودشون یعنی از دوربینا دیدن، مشکلی نبوده. پس اینا چیه توی ذهنم؟ تخیل یا واقعیت؟
...
لایک
❤️
وقتی تموم شد، دوباره برگشتم پیش تهیونگ. باورم نمیشه یه صندلی گذاشتن اونجا. نشستم و از پشت شیشه بهش زل زده بودم.
ولی این تصادف اتفاقی نبود. مطمینم تقصیر همونه. همونی که تعقیبمون کرد. از همون موقعی که اونجوری بهم زل زده بود، مطمین بودم طبیعی نیست.
برای چی؟ اصلا کی اینکارو کرد؟
گوشی تهیونگ دستم بود. ممکنه بهش زنگ زده باشه. رمزش رو نمیدونستم ولی یه حدسی زدم. آره درست بود. وارد شدم. آخرین تماس هاش رو چک کردم. یه شماره ناشناس افتاده بود روی گوشیش. یعنی بهش زنگ بزنم؟ جرعتش رو دارم؟
ا/ت به خودت بیا. تهیونگ برای تو همه کار کرد. حتی اگه جرعتشو نداری یا میترسی باید شهامتت رو جمع کنی. نباید بزارم کسی که این بلا رو سر تهیونگ اورده بتونه راحت زندگی کنه. روی شماره زدم و منتظر موندم تا جواب بده. چیزی نگفتم. یه نفر با صدای ربات مانند جوابم رو داد.
ربات: چیه؟ کی هستی؟؟؟؟
سریع قطع کردم. با این وضعیت نمیتونم بفهمم کیه.
صداش رو نمیشناسم و حتی مطمین هم نیستم که اون اینکارو کرده.
یعنی پلیس هیچکاری نکرده تا الان؟ چرا کسی برای پرس و جو نیومد.
از روی صندلی بلند شدم و رفتم بیرون. باید برم اداره پلیس. یه تاکسی گرفتم و تا اونجا رفتم. پلیس میتونه کمکم کنه.
ا/ت: ببخشید یه جور شکایت دارم.
پلیس: بفرمایید اونور.
منو ب سمت اتاقش راهنماییم کرد.
پلیس: میشنوم.
ا/ت: من و شوهرم هفته پیش تصادف کردیم.
پلیس: خب؟
ا/ت: ولی من مطمینم یه ماشین داشت اون موقع تعقیبمون میکرد و این بلا رو اون سرمون اورده.
پلیس: خب کجا بودید؟ دقیق یادتونه؟
منم براش توضیخ دادم.
پلیس: آهان الان فهمیدم چی رو میگی. این پرونده همون موقع بسته شد.
ا/ت: یعنی چی؟ منظورتون چیه؟
پلیس: اولش ما هم شک کردیم ولی نه این از سر سهل انگاری بوده.
ا/ت: منو نگاه کن. هیچ موقع مثل قبل نمیتونم راه برم. شوهرم چی؟ توی کماست و من دارم میگم که این یه اتفاق نبودهههه.
پلیس: ببخشید ولی کاری از دستم بر نمیاد.
ا/ت: منظورت چیه پس کارت اینجا چیه؟ ( داد )
هرچی باهاشون حرف زدم، کسی منو باور نکرد. به قول خودشون یعنی از دوربینا دیدن، مشکلی نبوده. پس اینا چیه توی ذهنم؟ تخیل یا واقعیت؟
...
لایک
❤️
۱۶.۰k
۲۴ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.